Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
correlative
U
بهم پیوسته جفت نظیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bijection
U
نگاشت یک به یک یا نظیر به نظیر
away
U
پیوسته بطور پیوسته
matches
U
نظیر
unexampled
U
بی نظیر
analog
U
نظیر
inapproachable
U
بی نظیر
unequaled
U
بی نظیر
one of a kind
<adj.>
U
بی نظیر
makes
U
نظیر
make
U
نظیر
correlative
U
نظیر
incomparable
U
بی نظیر
unrivaled
U
بی نظیر
inimitable
U
بی نظیر
unprecedented
U
بی نظیر
world beater
U
بی نظیر
unprecedentedly
U
بی نظیر
exemplars
U
نظیر
comparable
U
نظیر
synoptic
U
هم نظیر
unparalleled
U
بی نظیر
unbeatable
U
بی نظیر
tallied
U
نظیر
tallies
U
نظیر
tally
U
نظیر
tallying
U
نظیر
corresponding
U
نظیر به نظیر
match
U
نظیر
homolog
U
نظیر
homologue
U
نظیر
nonpareil
U
بی نظیر
analogues
U
نظیر
exemplar
U
نظیر
analogue
U
نظیر
unrivalled
U
بی مانند بی نظیر
mesterpiece
U
کار بی نظیر
like
U
نظیر همانند
rivaled
U
نظیر شبیه
rivaling
U
نظیر شبیه
rivalled
U
نظیر شبیه
rivalling
U
نظیر شبیه
rivals
U
نظیر شبیه
without a rival
U
بی مانند بی نظیر
without comparison
U
بی مانند بی نظیر
liked
U
نظیر بودن
rival
U
نظیر شبیه
like
U
نظیر بودن
liked
U
نظیر همانند
likes
U
نظیر بودن
ensample
U
مانند نظیر
without parallel
U
بی مانند بی نظیر
without example
U
بی مانند بی نظیر
likes
U
نظیر همانند
unique
U
بیمانند بی نظیر
nonesuch
U
چیز بی نظیر
uniquely
U
بیمانند بی نظیر
parallelling
U
نظیر مطابق بودن با
paralleling
U
نظیر مطابق بودن با
paralleled
U
نظیر مطابق بودن با
parallel
U
نظیر مطابق بودن با
symmetry
U
مراعات نظیر تشابه
parallelled
U
نظیر مطابق بودن با
It is unque . It is matchless.
U
بی لنگه است (بی نظیر )
parallels
U
نظیر مطابق بودن با
She is a nonpareil in poetry
U
او
[زن]
در هنر شاعری بی نظیر است.
suction lift
U
ارتفاع نظیر مکش در پمپ
uniue
U
بی مانند بی نظیر یکتا یگانه فرد
green manure
U
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
dialectic
U
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
academe
U
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
hollow ware
U
چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
conjoint
U
پیوسته
cursive
U
پیوسته
d. in
U
پیوسته
on end
U
پیوسته
cohesive
U
به هم پیوسته
continous
U
پیوسته
for ever and aday
U
پیوسته
for evermore
U
پیوسته
coalescent
U
پیوسته
legato
U
پیوسته
annexed
U
پیوسته
incessantly
U
پیوسته
ceaseless
U
پیوسته
alway
U
پیوسته
everywhen
U
پیوسته
affined
U
پیوسته
in connexion with
U
پیوسته به
coadunate
U
پیوسته
eternal
U
پیوسته
attached
U
پیوسته
perpetually
U
پیوسته
bursts
U
پیوسته
continued
U
پیوسته
married
U
پیوسته
uninterrupted
U
پیوسته
non-stop
U
پیوسته
round-the-clock
U
پیوسته
continual
U
پیوسته
concomitant
U
پیوسته
continuous
U
پیوسته
unremittingly
U
پیوسته
contiguous
U
پیوسته
proximate
U
پیوسته
syndetic
U
پیوسته
on and on
U
پیوسته
burst
U
پیوسته
incessant
U
پیوسته
ceaselessly
U
پیوسته
allied
U
پیوسته
never ceasing
U
پیوسته
gamosepalous
U
پیوسته کاسبرگ
continuous scrolling
U
حرکت پیوسته
continuous processing
U
پردازش پیوسته
gamophyllous
U
پیوسته برگ
gamopetalous
U
پیوسته گلبرگ
continuous spectrum
U
طیف پیوسته
flow chip
U
براده پیوسته
ex post
U
بوقوع پیوسته
end to end
U
سرهم پیوسته
continuous tone
U
اهنگ پیوسته
continuous tone
U
ته رنگ پیوسته
continuous traffic line
U
خط پیوسته امد و شد
continuous variable
U
متغیر پیوسته
full time
U
پیوسته کار
collateral measures
U
اقدامت پیوسته
linked list
U
لیست پیوسته
to whittle at
U
پیوسته بریدن
nid nod
U
پیوسته جنبیدن
to be in a state of f.
U
پیوسته درتغییربودن
nid nod
U
پیوسته جنباندن
symphsis
U
عضو پیوسته
sympetalous
U
پیوسته گلبرگ
thereunto
U
بضمیمیه ان پیوسته به ان
permanent water level
U
تراز پیوسته اب
vicinal
U
در همسایگی پیوسته
without intermission
U
پیوسته لاینقطع
connected measures
U
اقدامت پیوسته
incessant drinking
U
پیوسته گساری
indiscrete
U
بهم پیوسته
inseparate
U
بهم پیوسته
insobriety
U
شرب پیوسته
sustained yield
U
بازده پیوسته
peals
U
صدای پیوسته
conjunct
U
بهم پیوسته
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
contiguous
U
همجوار پیوسته
continuate
U
پیوسته بهم
diligency
U
کوشش پیوسته
diligence
U
کوشش پیوسته
compacts
U
بهم پیوسته
compacting
U
بهم پیوسته
compacted
U
بهم پیوسته
compact
U
بهم پیوسته
collective
U
بهم پیوسته
burster
U
فرم پیوسته
burst mode
U
حالت پیوسته
adjoins
U
پیوسته بودن
whittle
U
پیوسته کم کردن
pealing
U
صدای پیوسته
pealed
U
صدای پیوسته
peal
U
صدای پیوسته
haunt
U
پیوسته امدن به
haunts
U
پیوسته امدن به
adjoin
U
پیوسته بودن
adjoined
U
پیوسته بودن
accrete
U
بهم پیوسته
continuous data
U
دادههای پیوسته
continuous distributions
U
توزیع پیوسته
aggregates
U
بهم پیوسته
aggregate
U
بهم پیوسته
continuous forms
U
ورقههای پیوسته
against
U
پیوسته مجاور
continuous function
U
تابع پیوسته
continuous paper
U
کاغذ پیوسته
continuous phase
U
فاز پیوسته
continuous process
U
فرایند پیوسته
continuous form
U
ورقه پیوسته
forever
U
جاویدان پیوسته
continuous duty
U
کار پیوسته
without rest
U
پیوسته لاینقطع
continuous error
U
خطای پیوسته
accretion
U
رشد پیوسته
statement with debate
U
بیانیه با بحث پیوسته
to chop and change
U
پیوسته تغییررای دادن
to breed in and in
U
پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
zigzagging
U
خطوط جناغی پیوسته
zigzags
U
خطوط جناغی پیوسته
steadies
U
پیوسته ویکنواخت کردن
steadily
U
بطور پیوسته و یکنواخت
continuous function
U
تابع پیوسته
[ریاضی]
order about
U
پیوسته پی فرمان فرستادن
direct connected
U
ماشینهای بهم پیوسته
to hang together
U
باهم پیوسته یامتحدبودن
steadiest
U
پیوسته ویکنواخت کردن
uniterrupted
U
پیوسته غیرمقطوع دایم
zigzag
U
خطوط جناغی پیوسته
tractor feed
U
تغذیه کاغذ پیوسته
zigzagged
U
خطوط جناغی پیوسته
to run on
U
بهم پیوسته بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com