English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
juxtaposition U بهم نزدیک سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
forbye U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
foreby U نزدیک
fast by U نزدیک
proximate U نزدیک
near upon U نزدیک
imminent U نزدیک
neighbouring U نزدیک
forby U از نزدیک
forby U نزدیک
close-ups U از نزدیک
close-up U از نزدیک
close up U از نزدیک
nigh U نزدیک
at hand U نزدیک
close by U نزدیک
near U نزدیک
nearing U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
up to <idiom> U نزدیک به
nears U نزدیک
nearest U نزدیک
near- U نزدیک
on the eve of U نزدیک
neared U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
nearby U نزدیک
nearer U نزدیک
vicinal U نزدیک
close aboard U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
adjacent U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
next door to U نزدیک
contiguous U نزدیک
by U از نزدیک
caudal U نزدیک به دم
hand to hand U نزدیک
accessible U نزدیک
upcoming U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
beside U نزدیک
close U نزدیک
narrowly U از نزدیک
approaching U نزدیک
in sight U نزدیک
near by U نزدیک
forbye U از نزدیک
closer U نزدیک
hard by U نزدیک
closes U نزدیک
closest U نزدیک
near by U نزدیک به
near at hand U نزدیک
forthcoming U نزدیک
towards U نزدیک
near point U نقطه نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
Near our office . U نزدیک اداره ما
closest U نزدیک به ناو
accosts U نزدیک کشیدن
nearest U نزدیک به ضربه
accosting U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accost U نزدیک شدن
inside U نزدیک بمرکز
myopia U نزدیک بینی
upstream U نزدیک به سرچشمه
short range U نزدیک برد
neighbours U نزدیک مجاور
neighbor U همسایه نزدیک
neighbour U نزدیک مجاور
subadult U نزدیک سن تکلیف
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbors U نزدیک مجاور
nearer the end U نزدیک تر بیابان
accedes U نزدیک شدن
in shore U در اب نزدیک کرانه
deciding U نزدیک به هدف
in the near f. U دراینده نزدیک
subcentral U نزدیک مرکز
nearer U نزدیک به ضربه
close combat U رزم نزدیک
foreground U نزدیک نما
one of these days U دراینده نزدیک
near by U دم دست نزدیک
neared U نزدیک به ضربه
subapical U نزدیک راس
upcoming U دراتیه نزدیک
closes U نزدیک بهم
closer U نزدیک بهم
caudal U نزدیک به انتها
immediate flanks U جناحین نزدیک
graze U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
grazes U نزدیک به زمین
come by U نزدیک شدن
short-range U نزدیک برد
insides U نزدیک بمرکز
nears U نزدیک به ضربه
by U نزدیک کنار
closes U نزدیک به ناو
infighting U نبرد نزدیک
of kin U نزدیک همانند
odd comeshortly U اینده نزدیک
whitish U نزدیک به سفید
odd comeshortly U روز نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
danger close U خطر نزدیک
inextremis U نزدیک بمرگ
stand by <idiom> U نزدیک بودن
toward(s) evening U نزدیک به عصر
nearing U نزدیک به ضربه
in U نزدیک دم دست
shortest U نزدیک تور
abutted U نزدیک بودن
in U نزدیک ساحل
approximates U نزدیک کردن
in- U نزدیک دم دست
approximated U نزدیک کردن
in- U نزدیک ساحل
abuts U نزدیک بودن
abut U نزدیک بودن
parahepatic U نزدیک جگر
short sighted U نزدیک بین
in the near future U در آینده نزدیک
low U نزدیک سبد
approachable U نزدیک شدنی
short U نزدیک تور
shorter U نزدیک تور
approximate U نزدیک کردن
close range U مسافت نزدیک
acceding U نزدیک شدن
hand in glove U خیلی نزدیک
admaxillary U نزدیک ارواره
close U نزدیک بهم
converge U به هم نزدیک شدن
converged U به هم نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
approach U نزدیک شدن
gain on U نزدیک شدن به
closest U نزدیک بهم
approaches U نزدیک شدن
to be on the way U نزدیک شدن
adductor U نزدیک کننده
near- U نزدیک به ضربه
approached U نزدیک شدن
close price U قیمت نزدیک
converging U به هم نزدیک شدن
hand and glove U خیلی نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
close control U کنترل نزدیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com