Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laydown bombing
U
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing
U
بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing
U
بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
bombing
U
بمباران
an air raid
U
بمباران
bombardment
U
بمباران
bombardments
U
بمباران
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
bombing height
U
ارتفاع بمباران
bombers
U
هواپیمای بمباران
air raid
U
بمباران هوایی
bombs
U
بمباران کردن
bombards
U
بمباران کردن
bombarding
U
بمباران کردن
carpet bombing
U
بمباران منطقهای
bombed out
U
بمباران کردن
neutron bombardment
U
بمباران نوترونی
bomb
U
بمباران کردن
mass bombing
U
بمباران یکجا
mass bombing
U
بمباران زیاد
bombed
U
بمباران کردن
bomber
U
هواپیمای بمباران
area bombing
U
بمباران منطقهای
air raids
U
بمباران هوایی
electron bombardment
U
بمباران الکترونی
bombarded
U
بمباران کردن
electron bombbardment
U
بمباران الکتریکی
bombard
U
بمباران کردن
dwell at
U
تا دستورثانوی بمباران کردن
A-bombs
U
بمباران اتمی کردن
bombardment photography
U
عکاسی از بمباران هوایی
atomization
U
عمل بمباران اتمی
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
A-bomb
U
بمباران اتمی کردن
target chart
U
نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing
U
بمباران کردن در حالت شیرجه
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
bomb alarm system
U
سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
carpet bombing
U
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
shuttle bombing
U
بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
over the shoulder bombing
U
نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
toss bombing
U
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
volleying
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley
U
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
challengers
U
حریف
competitors
U
حریف
rivaled
U
حریف
competitor
U
حریف
foe
U
حریف
matches
U
حریف
foes
U
حریف
rivals
U
حریف
rivalling
U
حریف
rivalled
U
حریف
rival
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
opponent
U
حریف
rivaling
U
حریف
opponents
U
حریف
match
U
حریف
adversaries
U
حریف
adversary
U
حریف
adversarial
U
حریف
challenger
U
حریف
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
target
U
سینه حریف
targets
U
سینه حریف
targetted
U
سینه حریف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
targetting
U
سینه حریف
head butt
U
با سر به حریف زدن
adversary
U
حریف کشتی
downfield
U
زمین حریف
shadow
U
چسبیدن به حریف
targeted
U
سینه حریف
shadowed
U
چسبیدن به حریف
shadows
U
چسبیدن به حریف
adversaries
U
حریف کشتی
targeting
U
سینه حریف
shadowing
U
چسبیدن به حریف
coped
U
حریف شدن
victims
U
حریف ضعیف
victim
U
حریف ضعیف
charge
U
حمله به حریف
opponents
U
حریف طرف
away
U
زمین حریف
charges
U
حمله به حریف
drops
U
جاگذاشتن حریف
dropping
U
جاگذاشتن حریف
dropped
U
جاگذاشتن حریف
drop
U
جاگذاشتن حریف
end
U
زمین حریف
jacks of all trades
U
همه فن حریف
jack of all trades
U
همه فن حریف
ended
U
زمین حریف
ends
U
زمین حریف
sell a dummy
U
فریفتن حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
copes
U
حریف شدن
cope
U
حریف شدن
playing the man
U
بازی با حریف
copings
U
حریف شدن
swingman
U
همه فن حریف
opponent
U
حریف طرف
intercepting
U
قطع پاسکاری حریف
unanswered
U
همردیف نبودن حریف
intercepts
U
قطع پاسکاری حریف
bluff
U
حریف را از میدان درکردن
bluffs
U
حریف را از میدان درکردن
deciding
U
نزدیک به دروازه حریف
bluffed
U
حریف را از میدان درکردن
bluffing
U
حریف را از میدان درکردن
draws
U
رویارویی دو حریف در اغار
draw
U
رویارویی دو حریف در اغار
intercepted
U
قطع پاسکاری حریف
scout
U
ارزیابی حریف اینده
intercept
U
قطع پاسکاری حریف
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
hindering
U
مانع حریف شدن
hinders
U
مانع حریف شدن
assault
U
حمله بدنی به حریف
deceive
U
فریب دادن حریف
deceived
U
فریب دادن حریف
deceives
U
فریب دادن حریف
deceiving
U
فریب دادن حریف
cut down
U
زمین زدن حریف
assaulted
U
حمله بدنی به حریف
back sacrifice throw
U
افکندن حریف ازپشت
blocked
U
سدکردن غیرمجاز حریف
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
outclassing
U
شکست فاحش حریف
outclasses
U
شکست فاحش حریف
outclassed
U
شکست فاحش حریف
outclass
U
شکست فاحش حریف
hinder
U
مانع حریف شدن
hindered
U
مانع حریف شدن
circle dodge
U
گریز از حریف در مسیرمنحنی
go behind
U
به پشت حریف رفتن
dribbles
U
رد کردن توپ از حریف
sparring partner
U
حریف مشت بازی
shut down
U
شکست دادن حریف
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
pattern offense
U
موضعگیری در برابر حریف
outroll
U
شکست دادن حریف
outplay
U
بازی بهتر از حریف
dribbled
U
رد کردن توپ از حریف
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
manage a person
U
حریف کسی شدن
utility
U
ذخیره همه فن حریف
lapped
U
رسیدن به حریف جلویی
lap
U
رسیدن به حریف جلویی
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
blocks
U
سدکردن غیرمجاز حریف
block
U
سدکردن غیرمجاز حریف
stomach throw
U
افکندن حریف از پشت
dribbling
U
رد کردن توپ از حریف
dribble
U
رد کردن توپ از حریف
drop
U
پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped
U
پشت سر گذاشتن حریف دو
dropping
U
پشت سر گذاشتن حریف دو
drops
U
پشت سر گذاشتن حریف دو
clinch
U
بغل کردن حریف
clinched
U
بغل کردن حریف
assaults
U
حمله بدنی به حریف
clinches
U
بغل کردن حریف
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
clinching
U
بغل کردن حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
U
همه فن حریف است
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
mark
U
نشانه کردن حریف
jink
U
فریب دادن حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
kin geri
U
لگد به بیضه حریف
onside
U
پا به توپ در زمین حریف
assorted
U
همه فن حریف همسر
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
hip rool
U
تاباندن حریف از روی باسن
bait the hole
U
گول زدن مدافع حریف
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com