English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
hunting bow U کمان بلند و سنگین برای شکار
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
clog U : سنگین کردن
emcumber U سنگین کردن
clogged U : سنگین کردن
weight U سنگین کردن
gravitating U سنگین کردن
load U سنگین کردن
incumber U سنگین کردن
gravitates U سنگین کردن
gravitated U سنگین کردن
encumbers U سنگین کردن
loads U سنگین کردن
encumber U سنگین کردن
clogs U : سنگین کردن
encumbering U سنگین کردن
gravitate U سنگین کردن
encumbered U سنگین کردن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
delibration U سبک سنگین کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
trade-offs U سبک و سنگین کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
trade-off U سبک و سنگین کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
trade off U سبک و سنگین کردن
stumped U قطع کردن سنگین افتادن
stump U قطع کردن سنگین افتادن
stumps U قطع کردن سنگین افتادن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
stumping U قطع کردن سنگین افتادن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
salvages U اوراق کردن وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
low low U حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
heightened U بلند کردن
elevates U بلند کردن
erect U بلند کردن
upraise U بلند کردن
heightening U بلند کردن
elevate U بلند کردن
heightens U بلند کردن
lifted U بلند کردن
erects U بلند کردن
erected U بلند کردن
lift U بلند کردن
lifts U بلند کردن
to kick up U با پا بلند کردن
heists U بلند کردن
to throw up U بلند کردن
heist U بلند کردن
erecting U بلند کردن
heighten U بلند کردن
elevating U بلند کردن
lifting U بلند کردن
exalts U بلند کردن
heave U بلند کردن
walk off with U بلند کردن
hoists U بلند کردن
heaved U بلند کردن
exalting U بلند کردن
exalt U بلند کردن
hoisted U بلند کردن
hoist U بلند کردن
throw up U بلند کردن
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
hoisted U وسیله بلند کردن
steal U بلند کردن چیزی
steals U بلند کردن چیزی
hoists U وسیله بلند کردن
hoist U وسیله بلند کردن
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
lift fire U بلند کردن اتش
chairlifts U سردست بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
chairlift U سردست بلند کردن
soar U بلند پروازی کردن
soars U بلند پروازی کردن
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
soared U بلند پروازی کردن
craned U وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
cranes U وسیله بلند کردن
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
shoplifting U بلند کردن جنس از مغازه
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
banks U کپه کردن بلند شدن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
bank U کپه کردن بلند شدن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com