Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dump
U
بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undersell
U
ارزان تر فروختن
to sell off
U
ارزان فروختن
sell off
U
ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
bargain hunter
U
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
at a low price
U
بقیمت نازل
at par
U
بقیمت اسمی
She paid for it with her life .
U
بقیمت جانش تمام شد
at par
U
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
stick
U
فرورفتن
founders
U
فرورفتن
foundering
U
فرورفتن
foundered
U
فرورفتن
to sinister in
U
فرورفتن
founder
U
فرورفتن
to go deep in to
U
فرورفتن در
suppositious
U
واهی
romantic
U
واهی
visional
U
واهی
romantically
U
واهی
laputan
U
واهی
romantics
U
واهی
unsubstantiality
U
واهی
moonshiny
U
واهی
vagarious
U
واهی
airy
U
واهی
chimerical
U
واهی
unrealistic
U
واهی
unsubstantial
U
واهی
unrealistically
U
واهی
to stall in mud
U
درگل فرورفتن
to give way
U
پس رفتن فرورفتن
bogs
U
درباتلاق فرورفتن
immersion
U
پوشیدگی فرورفتن در اب
bog
U
درباتلاق فرورفتن
breaking into the ground
U
فرورفتن در زمین
chimerically
U
بطور واهی
chimaera
U
خیال واهی
delusive
U
موهوم واهی
revery
U
خیال واهی
reveries
U
خیال واهی
whirligig
U
تصور واهی
reverie
U
خیال واهی
unreal
U
واهی وهمی
chimera
U
خیال واهی
chimeras
U
خیال واهی
cover up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
fantasize
U
به خواب و خیال فرورفتن
fantasized
U
به خواب و خیال فرورفتن
fantasised
U
به خواب و خیال فرورفتن
fantasises
U
به خواب و خیال فرورفتن
merge
U
فرورفتن مستهلک شدن
merges
U
فرورفتن مستهلک شدن
fantasizes
U
به خواب و خیال فرورفتن
cover-up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
fantasising
U
به خواب و خیال فرورفتن
cover-ups
U
در لاک دفاعی فرورفتن
gride
U
سوراخ کردن فرورفتن
fantasizing
U
به خواب و خیال فرورفتن
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
wishful thinking
U
افکار واهی و پوچ
gimcrack
U
تصور واهی نخودهراش
A castle in the air. Wishful thinking.
U
آرزوی واهی ( خیالی)
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
dog cheap
U
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
introspect
U
بخود امدن درخود فرورفتن
scuba dive
U
فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
dream up
U
بطور واهی چیزی را ساختن
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
submersible
U
قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
vagariously
U
وهمی از روی هوی و هوس واهی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
markets
U
فروختن
sell
U
فروختن
marketed
U
فروختن
monger
U
فروختن
hawk
U
فروختن
hawked
U
فروختن
undercuts
U
فروختن
undercut
U
فروختن
selling
U
فروختن
turn over
<idiom>
U
فروختن
to place on the market
U
فروختن
to put on the market
U
فروختن
sells
U
فروختن
hawks
U
فروختن
sell out
U
فروختن
sell-out
U
فروختن
realises
U
فروختن
sell-outs
U
فروختن
market
U
فروختن
vend
U
فروختن
realised
U
فروختن
realizes
U
فروختن
realized
U
فروختن
realize
U
فروختن
realising
U
فروختن
realizing
U
فروختن
remainder
U
باتخفیف فروختن
sell by auction
U
به مزایده فروختن
to sell
U
عمده فروختن
sell for cash
U
نقد فروختن
sell off
U
یکجا فروختن
to sell
U
یکجا فروختن
sell on credit
U
نسیه فروختن
to sell short
U
سام فروختن
resold
U
دوباره فروختن
resells
U
دوباره فروختن
reselling
U
دوباره فروختن
sell like hotcakes
<idiom>
U
سریعا فروختن
resell
U
دوباره فروختن
to sell by retail
U
خرده فروختن
slaughtered
U
به زیان فروختن
credit sale
U
نسیه فروختن
to sell dearly
U
گران فروختن
slaughters
U
به زیان فروختن
to sell or pat up at a
U
بمزایده فروختن
to save bot cash
U
نقد فروختن
slaughter
U
به زیان فروختن
forward sale
U
نسیه فروختن
low priced
U
ارزان
hand-me-down
U
ارزان
inexpensive
U
ارزان
hand me down
U
ارزان
jitney
U
ارزان
cheaper
U
ارزان
cut rate
U
ارزان
cheapest
U
ارزان
micros
U
ارزان
penny a line
U
ارزان
inexpensively
U
ارزان
hand-me-downs
U
ارزان
cheap
U
ارزان
microcomputer
U
ارزان
micro
U
ارزان
wholesale
U
بصورت عمده فروختن
to sell at a loss
U
بضر یا زیان فروختن
To sell something at a loss.
U
چیزی را باضرر فروختن
sell
U
فروختن بفروش رفتن
selling
U
فروختن بفروش رفتن
retail
U
بصورت جزئی فروختن
sells
U
فروختن بفروش رفتن
regrate
U
یکجاخریدن وخرده فروختن
to deal in futures
U
کالایاسهام پیش فروختن
cheap labor
U
کار ارزان
cheap money
U
پول ارزان
cheapskate
U
ادم ارزان خر
jerry-built
U
ارزان بناشده
bargain
U
خرید ارزان
brummagem
U
پست ارزان
flivver
U
اتومبیل ارزان
dirt cheap
U
بسیار ارزان
to pull down
U
ارزان کردن
gimcrack
U
بازیچه ارزان
jerry built
U
ارزان بناشده
penny gaff
U
نمایشگاه ارزان
to look down
U
ارزان شدن
red eye
U
ویسکی ارزان
easy money
U
پول ارزان
look down
U
ارزان شدن
grotty
U
ارزان و کثیف
gasper
U
سیگارت ارزان
doss-houses
U
مسافرخانهی ارزان
doss-house
U
مسافرخانهی ارزان
off season
U
ارزان تر از معمول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com