English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abstractedly U بطور مجزا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
discretely U بطور مطلق یا مجزا
individ U بطور مجزا شخصا
Other Matches
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
spot footing U پی مجزا
disjunct U مجزا
ditinct U مجزا
distinct U مجزا
separable U مجزا
knock down U مجزا
distinguishing U مجزا
abstracted U مجزا
apartfrom U مجزا از
discrete U مجزا
free-standing U مجزا
several U مجزا
single line U خط مجزا
separated U مجزا کردن
single line U ردیف مجزا
separates U مجزا کردن
detached U ستون مجزا
step U واحد مجزا
stepping U واحد مجزا
semidetached U نیمه مجزا
knock down U مجزا کردن
isle U مجزا کردن
isles U مجزا کردن
separate U مجزا کردن
apart U مجزا غیرهمفکر
lone U مجزا ومنفرد
separate sewer U شبکه مجزا
separate loading U مهمات مجزا
separate loading U مجزا پرشونده
separate ammunition U مهمات مجزا
seclude U مجزا کردن
abstracts U مجزا کردن
abstract U مجزا کردن
isolate U مجزا کردن
isolates U مجزا کردن
isolating U مجزا کردن
unit assembly U یک قطعه مجزا
abstracting U مجزا کردن
indiscrete U غیر مجزا
decollate U مجزا کردن
disassemble U مجزا کردن
garrison house U پادگان مجزا
discrete packets U بستههای مجزا
discrete particle U ذره مجزا
discrete source U چشمههای مجزا
discrete values U مقادیر مجزا
individual controls U کنترلهای مجزا
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
insulate U با عایق مجزا کردن
insulates U با عایق مجزا کردن
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
canalization U به صورت مجزا دراوردن
insulating U با عایق مجزا کردن
facility U ساختمان بزرگ مجزا
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
isolated double bond U پیوند دوگانه مجزا
caption code U رمز نویسی با متن مجزا
cut sheet feeder U تغذیه کننده کاغذ مجزا
comparmentalize U به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
comma delimited file U فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
cans U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
matrix isolation spectroscopy U طیف بینی مجزا شده درماتریس
scalar U مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
canning U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanned U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
cell U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
trivial segmentation U ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cells U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
packet switching U ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
ante-chapel U [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlights U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlight U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
micros U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
highlighted U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
stereo U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
stereophonic U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereos U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
texel U مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
pixel U کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
universal U مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
registers U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registering U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
register U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
microprocessors U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessor U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
insulates U مجزا کردن روپوش دار کردن
insulate U مجزا کردن روپوش دار کردن
items U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
insulating U مجزا کردن روپوش دار کردن
item U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
split unit U یکان جدا شده یا مجزا شده
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
insulate U جدا کردن مجزا کردن
draw off U جدا کردن مجزا کردن
separate U مجزا جدا جدا کردن
separates U مجزا جدا جدا کردن
individuate U مجزا کردن جدا کردن
separated U مجزا جدا جدا کردن
insulates U جدا کردن مجزا کردن
insulating U جدا کردن مجزا کردن
bead U بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
beads U بخش کوچکی از برنامه که برنامه یک کار مجزا به کار می رود
decollator U ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
transtively U بطور
meanly U بطور بد
loosely U بطور شل یا ول
wetly U بطور تر
flabbily U بطور شل و ول
lastingly U بطور پا بر جا
atilt U بطور کج
streakily U بطور خط خط
confusedly U بطور در هم و بر هم
impurely U بطور ناپاک
implausibly U بطور غیرموجه
in the mass U بطور کلی
impliedly U بطور مفهوم
in confidence U بطور محرمانه
in the main U بطور کلی
in principle U بطور کلی
in petto U بطور خصوصی
impracticably U بطور غیرعملی
in miniature U بطور کوچک
in miniature U بطور فریف
in relief U بطور برجسته
inclusively U بطور متضمن
by chance <adv.> U بطور تصادف
incisively U بطور برنده
inauspiciously U بطور مشئوم
inartificially U بطور غیرمصنوعی
inarticulately U بطور ناشمرده
inappropriately U بطور غیرمقتضی
histrionically U بطور نمایش
inanimately U بطور بیجان
inadmissibly U بطور ناروا
inaccurately U بطور نادقیق
inaccurately U بطور نادرست
in sum U بطور مختصرومفید
in series U بطور مسلسل
inappreciably U بطور نامحسوس
imperviously U بطور تاثرناپذیر
impertinently U بطور نامربوط
huskily U بطور خشن
hurtfully U بطور مضر
by hazard <adv.> U بطور تصادف
honorarily U بطور افتخاری
homogeneously U بطور همجنس
holily U بطور خاص
holily U بطور مقدس
hip and thigh U بطور کامل
heterogeneously U بطور جوربجور
hellishly U بطور جهنمی
hatefully U بطور تنفرامیز
hazardously U بطور قمار
coincidentally <adv.> U بطور تصادف
hyperbolically U بطور مبالغه
hypothetically U بطور فرض
immovably U بطور ثابت
by happenstance <adv.> U بطور تصادف
immaturely U بطور نارس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com