English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
officiously U بطورغیر رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
macro U بطورغیر عادی
eccentrically U بطورغیر معمول
for fun U بطورغیر جدی
immodestly U بطورغیر محجوب
irrationally U بطورغیر منطقی
involuntarily U بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
gerrymander U بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
adventitious property U دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
orthodox U رسمی
official U رسمی
formal U رسمی
solemn U رسمی
institutional U رسمی
formmal U رسمی
officious U غیر رسمی
missives U نامه رسمی
missive U نامه رسمی
officiating U مقام رسمی
officiates U مقام رسمی
officiated U مقام رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
career U دوره رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
unofficial U غیر رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
careered U دوره رسمی
officiate U مقام رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
tuxedos U لباس رسمی
tuxedo U لباس رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
official rate U نرخ رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
official language U زبان رسمی
talking to U سرزنش رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
officialize U رسمی کردن
official religion U دین رسمی
official receipt U رسید رسمی
informal U غیر رسمی
insigne U نشان رسمی
driss uniform U لباس رسمی
dress uniform U انیفرم رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
contracts under seal U عقد رسمی
communique U ابلاغ رسمی
extra official U غیر رسمی
insigne U مدال رسمی
intrant U ورود رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
legalization U شناسایی رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
formal review U بررسی رسمی
formal review U سان رسمی
formal group U گروه رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
nonformal U غیر رسمی
cognizance U اخطار رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
protested U اعتراض رسمی
protested U واخواست رسمی
protest U اعتراض رسمی
protest U واخواست رسمی
insignia U مدال رسمی
insignia U نشان رسمی
official U موثق و رسمی
official U عالیرتبه رسمی
careers U دوره رسمی
protesting U واخواست رسمی
protesting U اعتراض رسمی
boarding call U بازدید رسمی
noterial document U سند رسمی
official document U سند رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
official authorities U مراجع رسمی
official channels U مجاری رسمی
official channels U طرق رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
protests U اعتراض رسمی
protests U واخواست رسمی
official deed U سند رسمی
careering U دوره رسمی
position U شغل رسمی
statute mile U مایل رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
tux U لباس رسمی
positioned U شغل رسمی
standard time U زمان رسمی
audiences U ملاقات رسمی
audience U ملاقات رسمی
state religion U مذهب رسمی
functions U ایین رسمی
functioned U ایین رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
placards U پروانه رسمی
returning U گزارش رسمی
returned U گزارش رسمی
return U گزارش رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
returns U گزارش رسمی
vestment U لباس رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
card-carrying U عضو رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
function U ایین رسمی
throwaway U غیر رسمی
notes U نامه رسمی
formalized U رسمی کردن
noting U نامه رسمی
formalising U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
solemn form U طریقه رسمی
note U نامه رسمی
public submission U مناقصه رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
formalised U رسمی کردن
smallage U کرفس رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
placard U پروانه رسمی
semi official U نیمه رسمی
officials U مقامات رسمی
nonformal education U اموزش غیر رسمی
intrant U دخول رسمی وقانونی
milkweed U پادزهر رسمی استبرق
memoire U نامه غیر رسمی
legal holiday U تعطیلات رسمی وقانونی
landding U کرانه رسمی فرودگاه
studbook U شناسنامه رسمی اسب
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
finery [formal] U جامه رسمی جشن
officially represented U دارای نماینده رسمی
pro memoria U نامه غیر رسمی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
unofficial news U خبر غیر رسمی
notary public's office U دفتر اسناد رسمی
notary public U سردفتر اسناد رسمی
notary public U دفتر اسناد رسمی
notarization U گواهی محضری و رسمی
vestment U لباس رسمی اسقف
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
starchy U شبیه نشاسته رسمی
registry U دفترخانه رسمی ثبت
registries U دفترخانه رسمی ثبت
Thais U زبان رسمی تایلند
Thai U زبان رسمی تایلند
irregular U نا منظم غیر رسمی
plains U غیر رسمی جلگه
par U بهای رسمی سهم
placards U اعلامیه رسمی اعلان
pronouncement U افهار عقیده رسمی
placard U اعلامیه رسمی اعلان
requisitions U درخواست رسمی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
informality U غیر رسمی بودن
full dress U بالباس تمام رسمی
plainest U غیر رسمی جلگه
plainer U غیر رسمی جلگه
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
stating U سیاسی رسمی وضع
states U سیاسی رسمی وضع
stated U سیاسی رسمی وضع
state- U سیاسی رسمی وضع
state U سیاسی رسمی وضع
disbands U انحلال رسمی یکانها
disbanding U انحلال رسمی یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
official calibration U واسنجی رسمی [مهندسی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com