English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kit U بسته لوازم
kits U بسته لوازم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
fixings U لوازم
furnishings U لوازم
estovers U لوازم
needments U لوازم
fittings U لوازم
accessories U لوازم
equipments U لوازم
apparatus U لوازم
fitting U لوازم
equipment U لوازم
fixing U لوازم
fitments U لوازم
tackled U لوازم
tackles U لوازم
service U لوازم
tackling U لوازم
tackle U لوازم
dixings U لوازم
fitment U لوازم
serviced U لوازم
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
utensils U لوازم اشپزخانه
stationery U لوازم التحریر
rig U لوازم لباس
maintenance materials U لوازم تعمیرات
paraphernalia U اسباب لوازم
photography U لوازم عکاسی
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
gear U اسباب لوازم
geared U اسباب لوازم
gears U اسباب لوازم
tackled U لوازم کار
tackles U لوازم کار
tackling U لوازم کار
illuminating fixture U لوازم روشنایی
tool tether U لوازم مورداحتیاج
throwing apparatus U لوازم پرتاب
photographic accessories U لوازم عکاسی
hairstyling accessories U لوازم آرایشمو
firing accessories U لوازم احتراق
accessories U لوازم یدکی
personal effects U لوازم شخصی
travelling outfit U لوازم سفر
accessory U لوازم یدکی
accessory U لوازم فرعی
accessory U لوازم کمکی
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
tackle U لوازم کار
rigs U لوازم لباس
fittings U لوازم قایق
bedding U لوازم تختواب
fittings U لوازم ثابت
outfits U لوازم فنی
utensil U لوازم اشپزخانه
rigged U لوازم لباس
fire-irons U لوازم بخاری
kitchen stuff U لوازم اشپزخانه
Home appliances U لوازم خانگی
sanitary ware U لوازم بهداشتی
outfit U لوازم فنی
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
muniment U وسیله دفاع لوازم
motorcar accessories U لوازم اضافی اتومبیل
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
fixture U لوازم نصب کردنی
outfitter U فروشنده لوازم شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
accessory box جعبه لوازم یدکی
equipage U اسباب و لوازم جنگی
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
tableware U لوازم میز یا سفره
fire irons U لوازم پای بخاری
stationers U فروشنده لوازم التحریر
stationer U فروشنده لوازم التحریر
drilling fixture U لوازم مته کاری
swimming things U لوازم شنا [حمام]
table ware U لوازم میز یا سفره
bathing clothes U لوازم شنا [حمام]
bathing things U لوازم شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
spares stock U موجودی لوازم یدکی
drawing materials U لوازم نقشه کشی
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
dressing case U جعبه لوازم ارایش
duffel U لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
toiletry U لوازم ارایش اسباب توالت
duffle U لوازم واثاثه قابل حمل
fixtures U لوازم برقی و لوله کشی
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
mountings U لوازم نصب شده روی وسیله
pantries U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade U لوازم وابزار کار فوت وفن
manifest destiny U لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantry U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road U جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes U لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
drop U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list U فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
bagful U یک بسته
parcels U بسته
package U بسته
fronted U صف بسته
interdependent U به هم بسته
strikebound U بسته
uncrossed U بسته
trusser U بسته
bunged up U بسته
shook U بسته
packed بسته ای
kit U بسته
pent U بسته
connected U بسته
packages U بسته
clotted U بسته
barred U بسته
parcel U بسته
pinioned U کت بسته
packaged U بسته
jellied U بسته
crossed chaque U چک بسته
packs U بسته
solid U بسته
solids U بسته
crossed cheque U چک بسته
bundles U بسته
shut U بسته
shuts U بسته
clotty U بسته
corked U بسته
closed U بسته
bundle U بسته
shutting U بسته
datagram U یچ بسته
fardel U بسته
stacks U بسته
pack U بسته
stacked U بسته
logical U یچ بسته
imperforate U بسته
pack box U بسته
ice bound U یخ بسته
stack U بسته
kits U بسته
packet U بسته
packets U بسته
bundling U بسته
curdy U بسته
grumous U بسته
lamblkin U زبان بسته
food packet U بسته غذایی
blindfolds U چشم بسته
flat pack U بسته مسطح
program package U بسته برنامه
tongue-tied U زبان بسته
lappermilk U شیر بسته
closed file U ستون بسته
investment foundry U ریخته گی بسته
closed circuits U مدار بسته
closed circuit U مدار بسته
grume U خون بسته
dogs U دفاع بسته
investment castings U ریخته گی بسته
dogging U دفاع بسته
internal drainage U ابریز بسته
dog U دفاع بسته
homogamy U زناشویی بسته
icebound U یخ بند یخ بسته
closed shop U سیستم بسته
blindfolded U چشم بسته
blindfold U چشم بسته
it is a question of money U موضوع بسته به
ironbound U با اهن بسته
closed shops U سیستم بسته
iron bound U با اهن بسته
gelidity U بسته شدگی
blindfolding U چشم بسته
bound charge U بار بسته
blind fold U با چشم بسته
closed loop U حلقه بسته
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com