Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
elaborate
U
بزحمت درست شده
elaborated
U
بزحمت درست شده
elaborates
U
بزحمت درست شده
elaborating
U
بزحمت درست شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
Other Matches
arduously
U
بزحمت
just
[enough]
<adv.>
U
بزحمت
laboriously
U
بزحمت
barely
<adv.>
U
بزحمت
to get oneself into trouble
U
بزحمت افتادن
tug
U
بزحمت کشیدن
tugged
U
بزحمت کشیدن
tugging
U
بزحمت کشیدن
tugs
U
بزحمت کشیدن
worry out
U
بزحمت حل کردن
to struggle through
U
بزحمت رد شدن
to get into trouble
U
بزحمت افتادن
with d.
U
بسختی بزحمت
hardly
U
مشکل بزحمت
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
traipses
U
بزحمت راه رفتن
traipsed
U
بزحمت راه رفتن
traipsing
U
بزحمت راه رفتن
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
to lead a person a d.
U
کسیرا بزحمت انداختن
to tug at the oar
U
بزحمت پارو زدن
traipse
U
بزحمت راه رفتن
scramble
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambles
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambled
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
He escaped by the skin of his teeth.
U
بزحمت جانش رانجات داد
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
to spell out
U
بزحمت خواندن یا هجی کردن
to wriggle one's way
U
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
just
U
درست
exacts
U
درست
right
U
درست
incorrupt
U
درست
proper
U
درست
in a entireness of state
U
درست
indefectible
U
درست
veracious
U
درست
in order
U
درست
properly
U
درست
entire
U
درست
orthodox
U
درست
valid
U
درست
by fits and starts
U
درست
by the square
U
درست
legitimate
U
درست
Am I not right?dont you agree with me ?
U
درست می گه یا نه ؟
legitimating
U
درست
legitimates
U
درست
perfected
U
درست
even
U
هم درست
legitimated
U
درست
out-and-out
U
درست
out and out
U
درست
righted
U
درست
perfects
U
درست
righting
U
درست
perfect
U
درست
perfecting
U
درست
conscionable
U
درست
integral
U
درست
correct
U
درست
useful
<adj.>
U
درست
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
درست
Quite
[so]
!
U
درست!
exact
U
درست
clear
U
درست
clearer
U
درست
clearest
U
درست
clears
U
درست
exacted
U
درست
plain dealing
U
درست
straightforward
U
درست
orthographically
U
درست
straightest
U
درست
right as a trivet
U
درست
right as a trivet
U
تن درست
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
درست
practical
<adj.>
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
درست
purposeful
<adj.>
U
درست
correcting
U
درست
purposive
<adj.>
U
درست
corrects
U
درست
suitable
<adj.>
U
درست
right as nails
U
درست
practicable
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
درست
convenient
<adj.>
U
درست
straighter
U
درست
exactly
U
درست
inviolate
U
درست
accurate
U
درست
sock
U
درست
legitimately
U
درست
whole
U
درست
real
<adj.>
U
درست
well advised
U
درست
proper
<adj.>
U
درست
exact
<adj.>
U
درست
aright
U
درست
correct
<adj.>
U
درست
accurate
[correct]
<adj.>
U
درست
authentic
U
درست
genuine
U
درست
straight
U
درست
true
U
درست
truer
U
درست
smack dab
U
درست
incorrect
U
نا درست
truest
U
درست
true
<adj.>
U
درست
integers
U
عدد درست
fashioned
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
integers
U
چیز درست
fabricated
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
integer
U
چیز درست
build
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
integer
U
عدد درست
fabricating
U
درست کردن
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
in good time
<idiom>
U
درست سر وقت
misapprehends
U
درست نفهمیدن
misbehave
U
درست رفتارنکردن
misapprehending
U
درست نفهمیدن
misapprehended
U
درست نفهمیدن
misapprehend
U
درست نفهمیدن
misbehaved
U
درست رفتارنکردن
misbehaves
U
درست رفتارنکردن
spitting image
<idiom>
U
درست مثل
gullies
U
درست کردن
on the button
<idiom>
U
درست سر موقع
trimmest
U
درست کردن
entire
U
درست یکپارچه
trims
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
trustworthy
U
موثق درست
misunderstand
U
درست نفهمیدن
misunderstands
U
درست نفهمیدن
misunderstood
U
درست نفهمیدن
misbehaving
U
درست رفتارنکردن
fashion
U
درست کردن
that is wrong
U
درست نیست
to sct aright
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
orthographically
U
با املای درست
the flat of the hand
U
پهنای درست
orthographer
U
درست نویس
orthoepist
U
درست تلفظ کن
to set in order
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
to setting into shape
U
درست شدن
next in fornt of
U
درست در جلو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com