English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
taekwondo U تکواندو
shihapjung U تشک تکواندو
geong geuk U حمله تکواندو
hayei U شلوار تکواندو
tou book U لباس تکواندو
joomeok U مشت تکواندو
taekwondo yooksa U تاریخچه تکواندو
taekwondo nore U سرود تکواندو
kuang jang neim U سرمربی تکواندو
saboum U مربی تکواندو
kyorougei U مبارزه تکواندو
teas U کمربند تکواندو
geong gegak U حمله تکواندو
gei U تکنیک تکواندو
deung joomeok U پس مشت تکواندو
tea U کمربند تکواندو
chung shin U اصول تکواندو
kuk kiwo U مرکز تکواندو
gasoem U گاسوم تکواندو
ap joomok U پیش مشت تکواندو
deashim U داور وسط تکواندو
pakat palmok U بیرون ساعد تکواندو
moon doung makki U نوعی دفاع تکواندو
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
diguot jajirogi U ضربه مشت تکواندو
chagi U ضربه پای تکواندو
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
dan shimsa pyon U دان سیمساپیو تکواندو
chi jireugi U ضربه بالارونده تکواندو
dojang U سالن تمرین تکواندو
jooshim U داور کنار تکواندو
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
k o U ضربه فنی تکواندو
wining by deukjoom U برد تکواندو با امتیاز
withdrawals U کناره گیری از مسابقه تکواندو
dan gup jeado U سیستم درجه بندی تکواندو
doobal dang sang U ضربه پرشی دوگانه تکواندو
ap seogi U راه رفتن عادی تکواندو
chigi U ضربه پرتابی دست تکواندو
withdrawal U کناره گیری از مسابقه تکواندو
heichio makki U بازکردن دفاع ضربدری هشیوماگی تکواندو
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
gup shimsa pyon U فرم ازمون درجه تکواندو گاپ سیمساپیو
tae guk U در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
discoverers U پی برنده
discoverer U پی برنده
winner U برنده
incisory U برنده
deferent U برنده
conductive U برنده
incisive U برنده
cutting U برنده
foretooth U برنده
incisor tooth U برنده
high proof U برنده
vehicles U برنده
mutilator U برنده
trenchant U برنده
cutter U برنده
cutters U برنده
scissile U برنده
vehicle U برنده
heuristic U پی برنده
portative U برنده
winning U برنده
winners U برنده
winnings U برنده
wearing U تحلیل برنده
dissolvent U حل کننده برنده
outpoint U برنده با امتیاز
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
persi U برنده سر دیو
deferent U بیرون برنده
perseus U برنده سر دیو
prizer U برنده جایزه
promotor U پیش برنده
prizewinner U برنده جایزه
utilizer U بکار برنده
edge tool U الت برنده
gonfalonier U برنده پرچم
gestatorial U برنده پاپ
impeller U پیش برنده
impellor U پیش برنده
incisively U بطور برنده
boosters U بالا برنده
winner of a match U برنده مسابقه
resolutive U تحلیل برنده
winning move U حرکت برنده
highest bidder U برنده مزایده
lacerative U برنده یا درنده
matrolinous U بارث برنده
medalist U برنده مدال
propulsive U جلو برنده
winning position U پوزیسیون برنده
edged tool U الت برنده
uplifter U بالا برنده
victors U برنده مسابقه
winners U برنده بازی
winner U برنده بازی
contender U برنده احتمالی
contenders U برنده احتمالی
propelling U پیش برنده
raiders U یورش برنده
raider U یورش برنده
decision U برنده با امتیاز
decisions U برنده با امتیاز
heiress U ارث برنده زن
heiresses U ارث برنده زن
users U بکار برنده
dark horse U برنده غیرمترقبه
user U بکار برنده
dark horses U برنده غیرمترقبه
booster U بالا برنده
achiever U از پیش برنده
victor U برنده مسابقه
uptake U بالا برنده
promoter U پیش برنده
promoters U پیش برنده
cutting head U نوک برنده
medalists U برنده مدال
medallist U برنده مدال
medallists U برنده مدال
annihilator U از بین برنده
raise the hand U بالابردن دست برنده
jackpot U برنده تمام پولها
won ending U اخر بازی برنده
jackpots U برنده تمام پولها
limivorous U فرو برنده گل ولای
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
winterer U بسر برنده زمستان
decisions U برنده کشتی با امتیاز
decision U برنده کشتی با امتیاز
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
nonwinner U هرگز برنده نشده
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
liquidators U برچیننده از بین برنده
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
benefic U فایده برنده نیکوکار
benefitical U منتفع فایده برنده
liquidator U برچیننده از بین برنده
painstaking U ساعی رنج برنده
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
painstakingly U ساعی رنج برنده
emulous U رشک برنده طالب
emasculative U برنده نیروی مردی
file cutter U قسمت برنده سوهان
emasculatory U برنده نیروی مردی
cutler U فروشنده الات برنده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
scissors U چیز برنده قطع کننده
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> U زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medalists U دارای مدال برنده مدال
medallists U دارای مدال برنده مدال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com