Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
withdraw
U
برداشت از حساب
withdraws
U
برداشت از حساب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
Other Matches
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
offtake
U
برداشت
draw off
U
برداشت
acceptance
U
برداشت
acceptances
U
برداشت
impressions
U
برداشت
impression
U
برداشت
removal
U
برداشت
takings
U
برداشت
land surveying
U
برداشت
approaches
U
برداشت روش
dual impression
U
برداشت دوگانه
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
remove
U
برداشت کردن
approach
U
برداشت روش
removing
U
برداشت کردن
removes
U
برداشت کردن
first impression
U
برداشت نخستین
withdrawal warrant
U
مجوز برداشت
impressionistic
U
برداشت گرایانه
impressionistic
U
برداشت گذار
impressionists
U
برداشت گرای
approached
U
برداشت روش
impressionist
U
برداشت گرای
metal removal
U
برداشت براده
make a copy of
U
سواد برداشت
under ground survey
U
برداشت زیرزمینی
overdraft
U
اضافه برداشت
removal of slag
U
برداشت سرباره
draw off
U
بده برداشت
overdrafts
U
اضافه برداشت
take off divisor
U
مقسم برداشت اب
stripping
U
برداشت لایه رو
removal of phosphorus
U
برداشت فسفر
removal of cinder
U
برداشت تفاله
removal of chips
U
برداشت براده
cropper
U
برداشت کننده محصول
take off distributor
U
اب پخشکن مقسم برداشت اب
the timber warped
U
تیر تاب برداشت
targetting
U
نقطه برداشت یا قرائت
safe yield
U
بده قابل برداشت
targetted
U
نقطه برداشت یا قرائت
handpick
U
برداشت محصول با دست
net
U
برداشت خالص کردن
nets
U
برداشت خالص کردن
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
targets
U
نقطه برداشت یا قرائت
targeting
U
نقطه برداشت یا قرائت
targeted
U
نقطه برداشت یا قرائت
target
U
نقطه برداشت یا قرائت
nett
U
برداشت خالص کردن
account
U
حساب صورت حساب
overdraft
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdrafts
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore
U
دست برداشت امتناع کرد
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
site survey
U
برداشت نقشه تکهای از زمین
. She dropped her demands (claim).
U
دست از تقاضاهای خود برداشت
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
No man can serve two masters.
<proverb>
U
با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy
U
علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
combine harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
sampling
U
نمونه گیری برداشت نمونه
scores
U
حساب
tallies
U
حساب
in favour of
U
به حساب
tally
U
حساب
tallying
U
حساب
arithmetic
U
حساب
algorism
U
حساب
scoreless
U
بی حساب
scored
U
حساب
account
U
حساب
score
U
حساب
incomputable
U
بی حساب
science of numbers
U
حساب
reckonings
U
حساب
tallied
U
حساب
to keep score
U
حساب
tabs
U
حساب
tab
U
حساب
to my a
U
به حساب من
dam design
U
حساب سد
reckoning
U
حساب
incalculable
U
بی حساب
accountants
U
ذی حساب
accountant
U
ذی حساب
integral calculvs
U
حساب جامعه
account number
U
شماره حساب
figuring
U
حساب کردن
arithmetic unit
U
واحد حساب
arithmometer
U
ماشین حساب
accoutn balance
U
مانده حساب
comptometer
U
ماشین حساب
account cuurent
U
حساب جاری
account card
U
کارت حساب
account book
U
دفتر حساب
balance of account
U
مانده حساب
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
arithmetician
U
حساب دان
acalculia
U
ناتوانی در حساب
joint account
U
حساب مشترک
integral calculus
U
حساب جامعه
in f.of
U
به حساب بنفع
calculator mode
U
مد ماشین حساب
calculus of variations
U
حساب تغییرات
call to account
U
حساب خواستن از
cost accountant
U
حساب دار
differential calulus
U
حساب فاضله
capital account
U
حساب سرمایه
cash account
U
حساب نقدی
certificate of clearance
U
مفاصا حساب
differential calculus
U
حساب فاضله
design assumption
U
فرضیه حساب
certificate of expenditure
U
صورت حساب
closing of account
U
تفریغ حساب
calculating machine
U
ماشین حساب
calculable
U
حساب کردنی
imprest
U
حساب تنخواه
ibm computer
U
ماشین حساب ای بی ام
balance sheet account
U
حساب ترازنامه
fluxion
U
حساب فاضله
bank overdraft
U
حساب جاری
bank pass book
U
دفترچه حساب
day of r
U
روز حساب
binary arithmetic
U
حساب دودویی
binary arithmetic
U
حساب دودوئی
statement
U
صورت حساب
boolean calculus
U
حساب بولی
box score
U
حساب بازی
crypto account
U
حساب رمز
to count
[as]
U
به حساب رفتن
algorism
[rare]
U
حساب
[ریاضی]
arithmetic
U
حساب
[ریاضی]
Count me in!
U
روی من حساب کن!
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
the bill
U
صورت حساب
checking out
U
تسویه حساب
rule off
U
بستن حساب
rule of thumb
U
حساب سر انگشتی
rule of thumb
U
حساب انگشت
return account
U
حساب بازگشت
residuary account
U
حساب ترکه
figure
U
حساب کردن
realization account
U
حساب تسویه
propositional calculus
U
حساب گزارهای
profit and loss a
U
حساب سودوزیان
production account
U
حساب تولید
pridicate calculus
U
حساب مسندات
notcher
U
حساب نگهدار
misreckon
U
بد حساب کردن
minculculate
U
بد حساب کردن
make much of
U
حساب بردن از
loan account
حساب وام ها
saving account
U
حساب پس انداز
savings account
U
حساب پس انداز
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
To concoct accounts.
U
حساب تراشیدن
A rough (crude)estimate.
U
حساب سر انگشتی
credit account
حساب اعتباری
unguarded
U
حساب نشده
vidimus
U
بازرسی حساب
undercharge
U
کم حساب کردن
tripos
U
امتحان حساب
to figure up
U
حساب کردن
to count up
U
حساب کردن
to cast up
U
حساب کردن
to bring to book
U
حساب پس گرفتن
stock account
U
حساب موجودی
stability calculation
U
حساب پایداری
science of numbers
U
علم حساب
count
U
حساب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com