Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
athwart
U
برخلاف
unlike
U
برخلاف
with
U
برخلاف
to the contrary
U
برخلاف ان
counterwork
U
برخلاف کارکردن
shoe is on the other foot
<idiom>
U
برخلاف حقیقت
against his grain
U
برخلاف تمایل او
averse
U
برخلاف میل
the styeam
U
برخلاف جریان اب
against one's will
U
برخلاف میل
contrany to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
contrary to my expectation
U
برخلاف انتظارمن
out of order
<idiom>
U
برخلاف قانون ،نامناسب
in the teeth of the wind
U
برخلاف جهت باد
up-river
برخلاف روند جریان آب
contra indicate
U
اشاره برخلاف داشتن
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
in the wind's eye
U
برخلاف جهت باد
active
U
دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
flareback
U
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
anticlastic
U
[ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
heteroclite
U
کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
expectance
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectation
U
انتظار
expectations
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
prospects
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospect
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
half pay
U
حق انتظار خدمت
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
error of expectation
U
خطای انتظار
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
expectancy table
U
جدول انتظار
expectative
U
مورد انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
wait time
U
زمان انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
wait state
U
حالت انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
rendezvous area
U
موضع انتظار
redezvous
U
محل انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
in prospective
U
انتظار داشته
in prospect
U
انتظار داشته
waiting room
U
اطاق انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
anterooms
U
اطاق انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
waiting list
U
لیست انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
lobby
U
سالن انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
aspiration level
U
سطح انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
standby
U
حالت انتظار
standbys
U
حالت انتظار
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
expected value
U
ارزش مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com