English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
stand out U برجسته بودن
to stand out U برجسته بودن
project U برجسته بودن
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
color value U درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
daylit U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
in relief U برجسته
outstanding U برجسته
outstandingly U برجسته
torose U برجسته
staring U برجسته
distinguished U برجسته
cordon bleu U برجسته
primed U برجسته
stereometric U برجسته
laureate U برجسته
prime U برجسته
illustrous U برجسته
salient U برجسته
striking U برجسته
crowned U برجسته
stereometric U خط برجسته
raised U برجسته
kenspeckle U برجسته
dominant U برجسته
illustrated U برجسته
ridged U برجسته
rilievo U برجسته
convex U برجسته
prominent U برجسته
predominant U برجسته
primes U برجسته
masterwork U برجسته
noted U برجسته
mainlines U برجسته
mainlined U برجسته
conspicuous U برجسته
mainline U برجسته
pre-eminent U برجسته
overriding U برجسته
illustrious U برجسته
strikingly U برجسته
par excellence U برجسته
relievo U برجسته
starring U برجسته
mainlining U برجسته
relief emboss U برجسته
eminent U برجسته
prosilient U برجسته
pre eminent U برجسته
of d. U برجسته
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
fash butt welding U جوش برجسته
eminently U بطور برجسته
affigy U تصویر برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
saleint U برجسته چشمگیر
relievo U برجسته کاری
magnific U معروف برجسته
relief map U نقشه برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
bas-relief U برجسته کاری
bas relif U نقوش برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
aegicrane U آذین برجسته سر
salient pole U قطب برجسته
raised figure طرح برجسته
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
stereoscopic U برجسته بین
raised shoulder U شانه برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
stereoscopic U برجسته بینی
stand out U برجسته عالی
smatt U برجسته زیرکانه
signally U بطور برجسته
signalize U برجسته کردن
distinguished U برجسته مهم
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
personage U شخص برجسته
topographic map U نقشه برجسته
personages U شخص برجسته
high relief U نقوش برجسته
front face U سطح برجسته
laureatel U شاعر برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
egregious U برجسته نمایان
illustriously U برجسته وار
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
to make one's mark U برجسته شدن
mezzo rillievo U نیم برجسته
stereoscopics U برجسته نمایی
milestones U مرحله برجسته
milestone U مرحله برجسته
projection welding U جوش برجسته
piece de resistance U فقره برجسته
stucco relief U گچبریهای برجسته
palmy U برجسته کامیاب
swell U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
swells U برجسته شیک
cordon bleu U آدم برجسته
contour U نقشه برجسته
notbility U شخص برجسته
in relief U بطور برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
drop shadow U سایه برجسته
bosses U ارباب برجسته
effigies U تصویر برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
contour map U نقشه برجسته
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
feat U کار برجسته
leading U عمده برجسته
relief U برجسته کاری
acrography U گچ کاری برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
humdingers U تفوق برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
bossing U ارباب برجسته
effigy U تصویر برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
humdinger U تفوق برجسته
relief U حجاری برجسته
feats U کار برجسته
topography U برجسته نگاری
predominantly U بطور برجسته
bossed U ارباب برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
boss U ارباب برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
anaglyph U حجاری برجسته
embossed U برجسته شده
premier U هنرپیشه برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
alto relievo U برجسته بلند
bas-reliefs U برجسته کوتاه
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
high light U نکات برجسته یا جالب
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
snarled U بغرنجی برجسته کردن
landmark U واقعه برجسته راهنما
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
snarl U بغرنجی برجسته کردن
high relief U نقش تمام برجسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com