English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
Other Matches
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
one a U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
each other U یکدیگر
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
combine U ترکیب با یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
concrescence U رشد با یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand U دست دردست یکدیگر
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it U برای کردن ان
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
to grub U زیر و رو کردن [برای]
to grub about U زیر و رو کردن [برای]
to fit with U اماده کردن برای
to grub U جستجو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
the proper time to do a thing U برای کردن کاری
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
to mumble [away] to oneself U برای خودشان من من کردن
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
enabling U تهیه کردن برای
enabled U تهیه کردن برای
enable U تهیه کردن برای
prone to do something آماده کردن برای
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com