Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
potboil
U
برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well-to-do
<idiom>
U
پول کافی برای امرار معاش کردن
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
amateurism
U
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
meal tickets
U
وسیلهی امرار معاش
meal ticket
U
وسیلهی امرار معاش
potboiler
U
هنرمند یا کار هنری مبتذل
to scramble for a living
U
برای معاش یازندگی تلاش کردن
hackwork
U
نویسندگی برای کسب معیشت
dabster
U
کسیکه دربازی یاکارهای دیگرزبردست است
author
U
: نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
stale
U
مبتذل کردن
trivialised
U
مبتذل کردن
trivializing
U
مبتذل کردن
trivialising
U
مبتذل کردن
trivializes
U
مبتذل کردن
trivialized
U
مبتذل کردن
trivialize
U
مبتذل کردن
trivialises
U
مبتذل کردن
hach
U
مبتذل کردن
passage money
U
معاش کردن
to scramble for a living
U
تقلای معاش کردن
earned
U
کسب معاش کردن
earns
U
کسب معاش کردن
earn
U
کسب معاش کردن
hackney
U
مبتذل کردن زیاداستعمال شده
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
to set a person on his feet
U
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
vulgarize
U
پست کردن مبتذل کردن
vandalises
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
writership
U
نویسندگی
the profession of letters
U
نویسندگی
writing
U
نویسندگی
writings
U
نویسندگی
pen name
U
نام نویسندگی
authorship
U
نویسندگی احداث
pen-name
U
نام نویسندگی
pen-names
U
نام نویسندگی
considered as a writen
U
از نظر نویسندگی
hackwork
U
نویسندگی وهنرپیشگی سودطلبانه
kailyard school
U
مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
fine art
U
آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
victorianism
U
سبک نویسندگی و شعر و طرزتفکر زمان ملکه ویکتوریا
platitudinous
U
مبتذل
copybook
U
مبتذل
stale
U
مبتذل
trite
U
مبتذل
well worn
U
مبتذل
hach
U
مبتذل
platitudinarian
U
مبتذل
tatty
U
مبتذل
trivial
U
مبتذل
trity
U
مبتذل
well-worn
U
مبتذل
vulgar
U
مبتذل
hackneyed
U
مبتذل
exoterical
U
مبتذل
livelihoods
U
معاش
ration allowance
U
حق معاش
subsistence allowance
U
معاش
living
U
معاش
basic allowance for subsistence
U
حق معاش
subsistence
U
معاش حق معاش
sustenance
U
معاش
livelihood
U
معاش
humdrum
U
ملالت مبتذل
everyday
U
معمولی مبتذل
tag
U
مثال مبتذل
tags
U
مثال مبتذل
prosaism
U
مبتذل نویسی
banal
U
مبتذل معمولی
tag
U
گفته مبتذل
trivialism
U
چیز مبتذل
truistic
U
بدیهی مبتذل
cliche
U
کلمه مبتذل
tags
U
گفته مبتذل
commonplace
U
معمولی مبتذل
allowances
U
جیره حق معاش
livelihood
U
وسیله معاش
allowance
U
جیره حق معاش
family allowance
U
مدد معاش
bread and butter
U
وسیله معاش
livelihoods
U
وسیله معاش
fend
U
تکفل معاش
subsistence
U
معاش خرجی
thrift
U
عقل معاش
thriftless
U
بی عقل معاش
canny
U
دارای عقل معاش
canniest
U
دارای عقل معاش
cannier
U
دارای عقل معاش
subsistent
U
مدد معاش بگیر
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
pedestrian
U
وابسته به پیاده روی مبتذل
pedestrians
U
وابسته به پیاده روی مبتذل
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
She is thrifty .
U
عقل معاش دارد (مقتصد است )
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
basic allowance
U
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
ways and means
U
طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
bromide
U
نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
bromides
U
نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
artistical
U
هنری
artlessness
U
بی هنری
henry
U
هنری
artist's workshop studio
U
کارگاه هنری
chiyjah
U
معماری هنری
composition
U
ترکیب هنری
athenaeum
U
مدرسهء هنری
compositions
U
ترکیب هنری
atelier
U
کارگاه هنری
objet d'art
U
چیز هنری
artistic aptitude
U
استعداد هنری
mongram
U
امضای هنری
works of art
U
کار هنری
millihenry
U
میلی هنری
objets d'art
U
چیز هنری
inartistic
U
غیر هنری
mh
U
میلی هنری
work of art
U
کار هنری
studios
U
کارگاه هنری
chiyjah
U
به سبک هنری
henry the f.
U
هنری اول
connoisseur
U
منتقد هنری
henry the f.
U
هنری یکم
chujjah
U
معماری هنری
work
U
اثارادبی یا هنری
chujjah
U
به سبک هنری
worked
U
اثارادبی یا هنری
studio
U
کارگاه هنری
atheneum
U
مدرسهء هنری
artistic sense
U
ذوق هنری
chefs-d'oeuvre
U
شاهکار ادبی یا هنری
piracy
U
دزدی هنری یاادبی
chef d'oeuvre
U
شاهکار ادبی یا هنری
fine art
U
هر مهارت هنری وفریف
artistically
U
بطور هنرمندانه یا هنری
chef-d'oeuvre
U
شاهکار ادبی یا هنری
composition
U
سرایش قطعه هنری
idealism
U
سبک هنری خیالی
ballets
U
رقص ورزشی و هنری
prolusion
U
اثر هنری مقدماتی
compositions
U
سرایش قطعه هنری
Art Nouveau
U
مکتب هنری آرنوو
romanticism
U
مکتب هنری رومانتیک
masterstrokes
U
نازک کاری هنری
masterstroke
U
نازک کاری هنری
ballet
U
رقص ورزشی و هنری
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
blazonry
U
نمایش و جلوه هنری پرشکوه
gallery
U
نقب اصلی نمایشگاه هنری
cubistic
U
وابسته به مکتب هنری کوبیسم
epigone
U
مقلد اثار ادبی و هنری
cubist
U
وابسته به مکتب هنری کوبیسم
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
meier art judgement test
U
ازمون قضاوت هنری مایر
magnum opus
U
مهمترین اثر ادبی یا هنری
tp perfect oneself in an art
U
در هنری سرامد یا کامل شدن
bric-a-brac
U
[اشیا عتیقه و هنری کوچک]
galleries
U
نقب اصلی نمایشگاه هنری
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
cognoscente
U
متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
schmalz
U
موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
virtuosi
U
خوش قریحه دارای ذوق هنری
virtuoso
U
خوش قریحه دارای ذوق هنری
postimpressionism
U
سبک هنری تجسم عین منافر
virtuosos
U
خوش قریحه دارای ذوق هنری
Impressionism
U
سبک هنری امپرسیونیسم یاتئوری هیوم
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
sgraffito
U
تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
rococo
U
سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
outside art
U
[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
eroticism
U
تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
High Renaissance
U
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com