Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
surveying
U
مساحی نقشه برداری
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
mapping
U
نقشه برداری کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
surveyed
U
مساحی کردن
survey
U
مساحی کردن
surveys
U
مساحی کردن
geodesy
U
مساحی کردن زمین
prospects
U
اکتشاف کردن مساحی
prospecting
U
اکتشاف کردن مساحی
prospected
U
اکتشاف کردن مساحی
prospect
U
اکتشاف کردن مساحی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
fanion
U
پرچم مساحی ونقشه برداری
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
U
عمل کردن بهره برداری کردن
operate
U
عمل کردن بهره برداری کردن
operates
U
عمل کردن بهره برداری کردن
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
estimates
U
براورد کردن براورد
estimate
U
براورد کردن براورد
estimated
U
براورد کردن براورد
estimating
U
براورد کردن براورد
reconnoitres
U
بازدید کردن
reconnoitring
U
بازدید کردن
examined
U
بازدید کردن
revisits
U
بازدید کردن
examine
U
بازدید کردن
to return a visit
U
بازدید کردن
reconnoitred
U
بازدید کردن
revisiting
U
بازدید کردن
revisited
U
بازدید کردن
revisit
U
بازدید کردن
reconnoitering
U
بازدید کردن
reconnoiters
U
بازدید کردن
reconnoitered
U
بازدید کردن
examining
U
بازدید کردن
reconnoitre
U
بازدید کردن
see over
U
بازدید کردن
examines
U
بازدید کردن
surveys
U
بازدید کردن
reconnoiter
U
بازدید کردن
surveyed
U
بازدید کردن
survey
U
بازدید کردن
put at
U
براورد کردن
calculated
U
براورد کردن
estimated
U
براورد کردن
calculate
U
براورد کردن
surveyed
U
براورد کردن
estimate
U
براورد کردن
surveys
U
براورد کردن
estimates
U
براورد کردن
calculates
U
براورد کردن
estimating
U
براورد کردن
survey
U
براورد کردن
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
review
U
بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue
U
مسئله ای را بازدید کردن
survey
U
بررسی کردن بازدید
to rehash something
U
وضعیتی را بازدید کردن
to revisit the situation
U
وضعیتی را بازدید کردن
surveyed
U
بررسی کردن بازدید
reviewed
U
بازدید انتقاد کردن
reviewing
U
بازدید انتقاد کردن
surveys
U
بررسی کردن بازدید
reviews
U
بازدید انتقاد کردن
overestimation
U
پیش براورد کردن
estimable
U
قابل براورد کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
misestimate
U
غلط براورد کردن
overestimate
U
زیاد براورد کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
overrates
U
زیاد براورد کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
over estimation
U
بیش از حد براورد کردن
overrate
U
زیاد براورد کردن
misvalue
U
بناحق براورد کردن
overestimated
U
زیاد براورد کردن
overestimates
U
زیاد براورد کردن
gam
U
گرد امدن بازدید کردن
refer
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
refers
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something
U
بازدید کردن چیزی
[مجازی]
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
visit and search
U
بازدید و تجسس کردن ناو
referred
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
to revisit a subject of research
U
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
forecasts
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize
U
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
forecast
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
physical inspection
U
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
exploit
U
بهره برداری کردن از
utilize
U
بهره برداری کردن
tap
U
بهره برداری کردن از
utilizes
U
بهره برداری کردن
defrauds
U
کلاه برداری کردن
utilizing
U
بهره برداری کردن
exploiting
U
بهره برداری کردن از
tapped
U
بهره برداری کردن از
utilising
U
بهره برداری کردن
utilised
U
بهره برداری کردن
sampled
U
نمونه برداری کردن
sample
U
نمونه برداری کردن
defrauded
U
کلاه برداری کردن
defraud
U
کلاه برداری کردن
defrauding
U
کلاه برداری کردن
exploits
U
بهره برداری کردن از
safing
U
چاشنی برداری کردن
utilises
U
بهره برداری کردن
tapping
U
بهره برداری کردن از
unveils
U
نمودار کردن پرده برداری
unveiling
U
نمودار کردن پرده برداری
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
unveiled
U
نمودار کردن پرده برداری
unveil
U
نمودار کردن پرده برداری
sampling
U
نمونه برداری مزه کردن
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
To take an invevtory.
U
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
surveys
U
نقشه برداری
survey
U
نقشه برداری
topography
U
نقشه برداری
land surveying
U
نقشه برداری
mapping
U
نقشه برداری
surveyed
U
نقشه برداری
surveying
U
نقشه برداری
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
chain survey
U
نقشه برداری زنجیری
surveying instrument
U
الات نقشه برداری
flying levels
U
خط تراز نقشه برداری
surveying polygon
U
شبکه نقشه برداری
surveying error
U
خطای نقشه برداری
surveyers notebook
U
دفتر نقشه برداری
aerial survey
U
نقشه برداری هوایی
survey
U
نقشه برداری زمینی
leveling staff
U
ژالون نقشه برداری
stencil plate
U
الگوی نقشه برداری
survey land
U
نقشه برداری زمین
survey control
U
کنترل نقشه برداری
surveys
U
نقشه برداری زمینی
surveying insatrument
U
اسباب نقشه برداری
surveyed
U
نقشه برداری زمینی
topographical surveying
U
نقشه برداری ارتفاعی
tacheometer
U
دوربین نقشه برداری
surveying
U
نقشه برداری ممیزی
surveyor's staff
U
ژالون نقشه برداری
cadastral survey
U
نقشه برداری زمینی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
ground survey
U
نقشه برداری زمینی
schemes
U
نقشه طرح کردن
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
schemed
U
نقشه طرح کردن
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to spoil ones game
U
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
setting out
U
پیاده کردن نقشه
scheme
U
نقشه طرح کردن
altitude tints
U
گویا کردن نقشه
map orientation
U
توجیه کردن نقشه
reduction
U
کوچک کردن نقشه
reductions
U
کوچک کردن نقشه
To roll up the map. ,
U
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
map reading
U
نقشه خوانی کردن
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com