Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shadeless
U
بدون سایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tintless
U
بدون سایه رنگ
Other Matches
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
shadings
U
سایه
shadow
U
سایه
cleek
U
سایه
shadowing
U
سایه
shadowed
U
سایه
shadows
U
سایه
umbra
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
shade
U
سایه
umber
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
auspices
U
سایه
shading
U
سایه
umbrage
U
سایه
sunshade
U
سایه
sunshades
U
سایه
shadiness
U
سایه
shades
U
سایه
canopies
U
سایه بان
shadowy
U
سایه مانند
lighting
U
سایه روشن
shaded
<adj.>
U
سایه دار
somber
U
سایه دار
canopy
U
سایه بان
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
shady
U
سایه دار
sciamachy
U
جنگ با سایه
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciagraphy
U
سایه نگاری
shader
U
سایه رنگ زن
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
shadow play
U
نمایش سایه ها
shadowlike
U
سایه مانند
shadowy
U
سایه افکن
penumbra
U
سایه روشن
halftone
U
سایه رنگ
kinema or cin
U
سایه نما
kinephantoscope
U
سایه نما
light and shade
U
سایه روشن
overcast
U
سایه انداختن
umbrageous
U
سایه دار
adumbral
U
سایه افکن
boxed cornice
U
سایه بان
halftones
U
سایه رنگ
umber
U
سایه انداختن
umbriferous
U
سایه افکن
penumbra
U
نیم سایه
bowery
U
سایه دار
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
adumbration
U
سایه افکنی
bowers
U
سایه بان
hatching
U
سایه زنی
silhouette target
U
سایه هدف
bower
U
سایه بان
to go to the shades
U
سایه افکندن در
tones
U
سایه روشن
overshadows
U
سایه افکندن بر
tinges
U
سایه رنگ
tinge
U
سایه رنگ
shading
U
سایه زنی
drop shadow
U
سایه برجسته
overshadowed
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شبح سایه
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
sombre
U
سایه دار
shades
U
سایه بان
shadings
U
سایه بان
overshadowing
U
سایه افکندن بر
shade
U
سایه انداختن
tone
U
سایه رنگ
shade
U
سایه بان
half tone
U
سایه روشن
half shadow
U
نیم سایه
halation
U
نیم سایه
shading
U
سایه اندازی
shadows
U
شدو سایه
shadowing
U
شدو سایه
shadow
U
شدو سایه
shadow
U
شبح سایه
shades
U
سایه انداختن
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
tone
U
سایه روشن
shadings
U
سایه انداختن
shadowed
U
شدو سایه
shadowing
U
شبح سایه
shadowed
U
شبح سایه
overshadow
U
سایه افکندن بر
shady
U
سایه افکن مشکوک
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
shade
U
جای سایه دار
shade
U
سایه دار کردن
umbrage
U
شابهت سایه وار
half tone
U
سایه روشن زدن
sciagraph
U
عکس سایه نما
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
shading response
U
پاسخ سایه روشن
auspice
U
سایه حمایت توجهات
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
thanks
U
افهار امتنان در سایه
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
thank you
U
سایه شما کم نشود
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
contrast
U
زمینه طرح و سایه
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
shadings
U
سایه دار کردن
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
shadings
U
جای سایه دار
pencilled
U
بامداد سایه زده
shades
U
سایه دار کردن
shades
U
جای سایه دار
halftoning
U
سایه رنگ زدن
crosshatch
U
بطور اریب سایه زدن
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
shaded pole motor
U
موتور با قطب سایه دار
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
croddhatching
U
بطور اریب سایه زدن
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
Lets sit in the shade , Its cooler.
U
توی سایه بنشینیم خنک تر است
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
U
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
hachure
U
سایه زنی قلم هاشور زدن
shadowing
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadows
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
galanty show
U
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadowed
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
grey scale
U
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome
U
صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
hypsometric diagram
U
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
To shade ones eyes.
U
سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouding
U
ابری شدن سایه افکن شدن
clouds
U
ابری شدن سایه افکن شدن
cloud
U
ابری شدن سایه افکن شدن
half tone
U
رنگ متوسط سایه رنگ
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
ex
U
بدون
bottomless
U
بدون ته
ex-
U
بدون
goalless
U
بدون گل
obtrusively
U
بدون حق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com