Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disconnectedly
U
بدون ارتباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cipher
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
incommunicado
U
بدون وسایل ارتباط
extrajudicial
U
بدون ارتباط به موضوع دعوی
modem
U
کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
Other Matches
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
correspondency
U
ارتباط
enchainment
U
ارتباط
communication
U
ارتباط
connection
U
ارتباط
relationships
U
ارتباط
relationship
U
ارتباط
connexions
U
ارتباط
rapport
U
ارتباط
coherence
U
ارتباط
relation
U
ارتباط
communicating
U
ارتباط
correspondence
U
ارتباط
correspondences
U
ارتباط
intercommunication
U
ارتباط
concernment
U
ارتباط
liaisons
U
ارتباط
liaison
U
ارتباط
link
U
ارتباط
hookup
U
ارتباط
ligature
U
خط ارتباط
coherency
U
ارتباط
correlation
U
ارتباط
tie-ins
U
ارتباط دادن
tie-in
U
وسیله ارتباط
disconnection
U
قطع ارتباط
connects
U
ارتباط رخها
disaffiliation
U
عدم ارتباط
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
data communication
U
ارتباط داده ها
connect
U
ارتباط رخها
data communication
U
ارتباط دادهای
wire
U
ارتباط باسیم
wires
U
ارتباط باسیم
intercommunion
U
ارتباط مشترک
communicable
U
قابل ارتباط
communicability
U
ارتباط پذیری
arithmetic relation
U
ارتباط محاسباتی
association coefficient
U
ضریب ارتباط
asynchronous commuinication
U
ارتباط ناهمزمان
attachment plug
U
دوشاخه ارتباط
background communication
U
ارتباط پس زمینه
tie-ins
U
وسیله ارتباط
cryptocommunication
U
ارتباط رمز
visual communication
U
ارتباط بصری
communicability
U
قابلیت ارتباط
communications
U
ارتباط و مخابرات
conversational interaction
U
ارتباط محاورهای
wire communication
U
ارتباط با سیم
connexion
U
ارتباط اتصال
communication theory
U
نظریه ارتباط
agency of communications
U
منبع ارتباط
log in
U
برقراری ارتباط
intercommunication
U
ارتباط داخلی
one sided communication
U
ارتباط یکسویه
put through
U
ارتباط پیداکردن
relational
U
ارتباط شرح
associations
U
پیوند ارتباط
correlation
U
ارتباط داشتن
inaccessibility
U
ارتباط ناپذیری
bond
U
ارتباط چسب
mitwelt
U
ارتباط با همنوع
mass communication
U
ارتباط جمعی
log off
U
قطع ارتباط
log on
U
برقراری ارتباط
log out
U
قطع ارتباط
logging in
U
برقراری ارتباط
logging off
U
قطع ارتباط
login
U
قطع ارتباط
logout
U
قطع ارتباط
telecommunications
U
ارتباط تلگرافی
telecommunications
U
ارتباط از دور
juxtaposition
U
ارتباط اجباری
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
association
U
پیوند ارتباط
communication network
U
شبکه ارتباط
telecommunication
U
ارتباط دوربرد
communicates
U
ارتباط گرفتن
telephone communication
U
ارتباط تلفنی
subcontrariety
U
ارتباط قیاسی
disjointedness
U
عدم ارتباط
trunk line cable
U
کابل ارتباط
extraneousness
U
عدم ارتباط
intercom
U
ارتباط داخلی
tie in
U
ارتباط دادن
tie in
U
وسیله ارتباط
tie-in
U
ارتباط دادن
communicated
U
ارتباط گرفتن
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
intercoms
U
ارتباط داخلی
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
extraneity
U
عدم ارتباط
selective signalling
U
ارتباط مخصوص
relevance
U
ربط ارتباط
communicate
U
ارتباط گرفتن
communication
U
ارتباط و مخابرات
relevancy
U
ربط ارتباط
inaccessible
U
ارتباط ناپذیر
cryptocommunication
U
ارتباط ومخابرات رمزی
combat liaison
U
ربط و ارتباط رزمی
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
tele communication
U
ارتباط دور برد
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
landing signal officer
U
افسر ارتباط فرود
disrelation
U
عدم ارتباط بی ارتباطی
piezoelectric
U
ارتباط در بعضی موادکریستالی
disconnecting
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
pecking order
<idiom>
U
راه ارتباط بایکدیگر
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
inconsequence
U
فقدان ارتباط منطقی
interlocking
U
بهم ارتباط داشتن
linkage
U
اتصال وسیله ارتباط
linkages
U
اتصال وسیله ارتباط
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
interlocks
U
بهم ارتباط داشتن
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
interlocked
U
بهم ارتباط داشتن
communicate
ارتباط برقرار کردن
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
interlock
U
بهم ارتباط داشتن
correlation
U
ارتباط همبسته کردن
disconnect
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
intercommunication system
U
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
journal
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on
U
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
equipotential bonding conductor connection
U
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
communicate
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
journals
U
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
twin sideband
U
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
coherent
U
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
interactive
U
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
synesis
U
ارتباط مفاهیم ربط معانی
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
group
U
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
communicated
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
groups
U
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
pull up
U
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
dialog
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
control line
U
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
continuity
U
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
tropospheric scatter
U
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
communication deception
U
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
scheduled circuits
U
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
intercoms
U
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercom
U
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
boat train
U
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
dialogue
U
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
telecommuting
U
ارتباط برقرار کردن راه دور
open system interconnection reference
U
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
suite
U
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
combat liaison
U
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
suites
U
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
combined communication board
U
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
datacom
U
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
contacting
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
communication
U
مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
maps
U
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
communication
U
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
signing on
U
فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
circuit
U
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
databases
U
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
intercommunication system
U
سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
cyberspace
U
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
map
U
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
database
U
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
decouple
U
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
interactive
U
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com