Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assignment
U
بخش مشخصی از یک کار
assignments
U
بخش مشخصی از یک کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
program
U
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs
U
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
time
U
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
timed
U
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
times
U
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
bar
U
توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
bars
U
توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
blended
U
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
automatically
U
که بدون دستورات مشخصی کار میکند
case
U
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
cases
U
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
interface
U
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces
U
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
secondary
U
سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
interrupt
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupting
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupts
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
contour map
U
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
follow the string
U
وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
formatter
U
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
merge print program
U
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
programmable function key
U
یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
specific devise
U
زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
hank
U
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
knot count
U
رجشمار
[گره زرعی]
[تعداد گره در طول مشخصی از فرش]
Pythagorean cup
U
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Pythagoras cup
U
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Greedy Cup
U
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Tantalus cup
U
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...