English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
present progressive U ماضی قریب استمراری
the past tense U زمان ماضی ماضی مطلق
present progressive U حال استمراری
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
present perfect U مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
past U ماضی
the preterite tense U ماضی مطلق
past or preterite d. U ماضی مطلق
preterit U زمان ماضی
perfect tense U ماضی قریب
past perfect U ماضی بعید
present perfect tense U ماضی قریب
perfect tense U ماضی کامل
past perfect tense U ماضی بعید
present perfect tense U ماضی کامل
knew U ماضی فعل Know
did not U ماضی منفی do
leant U ماضی فعل lean
preterit U وابسته بفعل ماضی
hung U زمان ماضی فعل
pluperfect U فعل ماضی بعید
aorist U ماضی غیر معین
orexis U ارزو
ideal U ارزو
ideals U ارزو
appetency U ارزو
one's heart'st d. U ارزو
appetence or tency U ارزو
object of d. U ارزو
desideration U ارزو
appetence U ارزو
aspiration U اه ارزو
aspirations U اه ارزو
will less U بی ارزو
wishing U ارزو
led U زمان ماضی فعل lead
rang U زمان ماضی فعل ring
left U : زمان ماضی فعل leave
grew U زمان ماضی فعل grow
hove U زمان ماضی فعل heave
ground U زمان ماضی فعل grind
bade U زمان ماضی فعل bid
ran U زمان ماضی فعل run
tore U زمان ماضی فعل tear
flew U زمان ماضی فعل fly
felt U :زمان ماضی فعل feel
wills U خواهش ارزو
yearned U ارزو کردن
yearn U ارزو کردن
wisher U ارزو کننده
cravings U ارزو کردن
craves U ارزو کردن
craved U ارزو کردن
crave U ارزو کردن
desiring U ارزو کردن
desiring U میل ارزو
yearns U ارزو کردن
desires U میل ارزو
willed U خواهش ارزو
aspiring U ارزو داشتن
aspires U ارزو داشتن
desire U ارزو کردن
aspire U ارزو داشتن
desire U میل ارزو
appetite U اشتها ارزو
appetites U اشتها ارزو
desires U ارزو کردن
aspired U ارزو داشتن
wish U ارزو کردن
will U خواهش ارزو
optatively U بطور ارزو
desiderate U ارزو کردن
aspirer U ارزو کننده
wish U ارزو خواهش
wished U ارزو کردن
wished U ارزو خواهش
wishes U ارزو کردن
pantingly U ارزو کنان
wishes U ارزو خواهش
aoristic U وابسته به زمان ماضی غیر معین
founds U زمان ماضی واسم فعول find
found U زمان ماضی واسم فعول find
bad U زمان ماضی قدیمی فعل bid
had U زمان ماضی واسم مفعول فعل have
met U زمان ماضی واسم مفعول فعل meet
should U زمان ماضی واسم مفعول فعل معین shall
fought U زمان ماضی واسم مفعول فعل fight
aspire U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
aspiring U ارزو کردن اشتیاق داشتن
ambition U ارزو جاه طلب بودن
ambitions U ارزو جاه طلب بودن
to p for U ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
aspired U ارزو کردن اشتیاق داشتن
the optative mood U صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
aspires U ارزو کردن اشتیاق داشتن
primary tenses U زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
perfect infinitive U مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
in return for U بجای
per pro U بجای
vises U بجای
in exchange for U بجای
in his stead U بجای او
in lieu of U بجای
in payment of U بجای
instead of U بجای
in the room of U بجای
Instead of you U بجای تو
lieu U بجای
vice U بجای
vice- U بجای
vices U بجای
in place of U بجای درعوض
elsewhere U بجای دیگر
stead U بجای بعوض
for U بجای از طرف
instead of celebrating U بجای جشن
he succeeded his father U بجای پدرنشست
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
instead U بجای اینکه
to pass for U قلمدادشدن بجای
quid pro quos U بجای عوض
in somebody's place U بجای کسی
quid pro quo U بجای عوض
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of vice versa U بجای برعکس این
impersonify U بجای شخص گرفتن
take your mirks U فرمان بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
were i in his skin U اگر بجای او بودم
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
were U گذشته فعل be to و جمع فعل ماضی was
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com