English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hinder U بتاخیر انداختن
hindered U بتاخیر انداختن
hindering U بتاخیر انداختن
hinders U بتاخیر انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
put over U بتاخیر انداختن از سرباز کردن
Other Matches
postponable U بتاخیر انداختنی
lie over U بتاخیر افتادن متمایل شدن
filibuster U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibusters U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustering U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down U پایین انداختن انداختن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
to leave out U انداختن
felling U انداختن
hitching U انداختن
to let drop U انداختن
to let fall U انداختن
blob U لک انداختن
hews U انداختن
omits U انداختن
spilled or spilt U انداختن
spill U انداختن
spilled U انداختن
spilling U انداختن
spills U انداختن
hitches U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
omitted U انداختن
omit U انداختن
to draw lots U انداختن
omitting U انداختن
to fire off a postcard U انداختن
souse U انداختن
rut U خط انداختن
ruts U خط انداختن
run home U جا انداختن
retroject U پس انداختن
to hew down U انداختن
hitch U انداختن
hitched U انداختن
blobs U لک انداختن
slings U انداختن
delete U انداختن
deleted U انداختن
deletes U انداختن
deleting U انداختن
benite U به شب انداختن
fling U انداختن
flinging U انداختن
brush finish U خط انداختن
flings U انداختن
overthrows U بر انداختن
overthrown U بر انداختن
overthrowing U بر انداختن
slinging U انداختن
sling U انداختن
hewing U انداختن
hewed U انداختن
hew U انداختن
bottom U ته انداختن
bottoms U ته انداختن
overthrew U بر انداختن
overthrow U بر انداختن
thrusts U انداختن
thrusting U انداختن
throws U انداختن
throwing U انداختن
throw U انداختن
floriate U گل انداختن در
jaculate U انداختن
lash vt U انداختن
lay away U انداختن
leave out U انداختن
fells U انداختن
thrust U انداختن
deracination U بر انداختن
hurl U انداختن
hurled U انداختن
hurls U انداختن
fell U انداختن
felled U انداختن
emplace U جا انداختن
let fall U انداختن
launch U به اب انداختن
launching U به اب انداختن
stagger U از پا انداختن
hewn U انداختن
relegate U انداختن
prostrate U از پا انداختن
to skips over U انداختن
string U زه انداختن به
relegates U انداختن
pilling U تل انداختن
to play a searchlight U انداختن
relegated U انداختن
lines U خط انداختن در
launched U به اب انداختن
to put back U پس انداختن
line U خط انداختن در
relegating U انداختن
launches U به اب انداختن
to pick off U تک تک انداختن
beggar U بگدایی انداختن
defers U عقب انداختن
beggars U بگدایی انداختن
deferring U عقب انداختن
defer U عقب انداختن
endangers U به مخاطره انداختن
suspend U به تعویق انداختن
contorting U از شکل انداختن
disfigure U از شکل انداختن
contorted U از شکل انداختن
contorts U از شکل انداختن
miscast U بناحق انداختن
triggers U راه انداختن
depresses U ازارزش انداختن
triggered U راه انداختن
knock-ups U از کار انداختن
trigger U راه انداختن
depress U ازارزش انداختن
contort U از شکل انداختن
allure U بطمع انداختن
suspending U به تعویق انداختن
rolled U بدوران انداختن
rolls U بدوران انداختن
out with U بیرون انداختن
peril U درخطر انداختن
perils U درخطر انداختن
toss U بالا انداختن
tossed U بالا انداختن
tosses U بالا انداختن
immobilizing U از رواج انداختن
immobilizes U از رواج انداختن
tossing U بالا انداختن
extrude U بیرون انداختن
extruded U بیرون انداختن
roll U بدوران انداختن
risks U به مخاطره انداختن
risks U به خطر انداختن
suspends U به تعویق انداختن
risk U به خطر انداختن
risk U به مخاطره انداختن
risked U به خطر انداختن
immobilized U از رواج انداختن
risked U به مخاطره انداختن
snares U بدام انداختن
snare U بدام انداختن
deforms U ازشکل انداختن
risking U به خطر انداختن
deforming U ازشکل انداختن
deform U ازشکل انداختن
endangering U به مخاطره انداختن
endangered U به مخاطره انداختن
endanger U به مخاطره انداختن
risking U به مخاطره انداختن
extrudes U بیرون انداختن
dryers U خشک انداختن
embroiling U به نزاع انداختن
interject U درمیان انداختن
interjected U درمیان انداختن
interjecting U درمیان انداختن
interjects U درمیان انداختن
demoralised U ازروحیه انداختن
demoralises U ازروحیه انداختن
deactivated U از اثر انداختن
deactivate U از اثر انداختن
inaugurating U براه انداختن
inaugurates U براه انداختن
inaugurated U براه انداختن
demoralising U ازروحیه انداختن
demoralize U ازروحیه انداختن
inaugurate U براه انداختن
demoralized U ازروحیه انداختن
demoralizes U ازروحیه انداختن
demoralizing U ازروحیه انداختن
deactivates U از اثر انداختن
deactivating U از اثر انداختن
entrap U بدام انداختن
sire U نیا پس انداختن
sired U نیا پس انداختن
embroiled U به نزاع انداختن
sires U نیا پس انداختن
embroil U به نزاع انداختن
siring U نیا پس انداختن
ensnaring U بدام انداختن
ensnares U بدام انداختن
ensnared U بدام انداختن
ensnare U بدام انداختن
entraps U تله انداختن
entraps U بدام انداختن
entrapping U تله انداختن
entrapping U بدام انداختن
entrapped U تله انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com