English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
ganged U وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
analytical engine U ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
mechanical U مکانیکی
gadgets U مکانیکی
gadget U مکانیکی
mechnical U مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
mechanician U هنرور مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
actuator U عملگر مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
motored U منبع نیروی مکانیکی
power rammer U زمین کوب مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
workbench U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
workbenches U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
mechanical sweep U مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
lever watch U سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
rocker shovel U بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
electromotion U جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
inductive coupling U شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
break down U توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
android U نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
major cycle U کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
burster U یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
actuator U وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
switches U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
peripheral U وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
switched U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
CD U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CDs U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
machinery U ماشین الات
machinary U ماشین الات
enginery U ماشین الات
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
mechanician U مکانیک ماشین الات
scrap U ماشین الات اوراق
heavy goods U ماشین الات سنگین
scrapping U ماشین الات اوراق
machinery designer U طراح ماشین الات
scraps U ماشین الات اوراق
heavy machinery U ماشین الات سنگین
plants U ماشین الات کارخانه
mechanics U علم ماشین الات
plant U ماشین الات کارخانه
scrapped U ماشین الات اوراق
building machinery U ماشین الات ساختمانی
light machinery U ماشین الات سبک
carpenter's machines U ماشین الات درودگری
clappers U بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
clapper U بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
operator of heavy machinery U اپراتور ماشین الات سنگین
operator of light machinery U اپراتور ماشین الات سبک
automation U خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
grader U یکی از ماشین الات راه سازی
economic life U مدت بهره برداری از ماشین الات
lifter U وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
dat U درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
weighing machine U ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
acm U Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
conservation [darn] U مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
DDC U ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
access mechanism U دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
power loom U ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
busked U مجهز کردن
tool U مجهز کردن
equipping U مجهز کردن
busk U مجهز کردن
equips U مجهز کردن
busking U مجهز کردن
busks U مجهز کردن
imp U مجهز کردن
imps U مجهز کردن
habilitate U مجهز کردن
equip U مجهز کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com