English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accred it U با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accredits U استوارنامه دادن
accredit U استوارنامه دادن
accrediting U استوارنامه دادن
accredits U اعتبارنامه دادن
accredit U اعتبارنامه دادن
accrediting U اعتبارنامه دادن
refer U فرستادن بازگشت دادن
referred U فرستادن بازگشت دادن
refers U فرستادن بازگشت دادن
schools U بمدرسه فرستادن درس دادن
school U بمدرسه فرستادن درس دادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
credentials U استوارنامه
presentation of credentials U تقدیم استوارنامه
letter of credit U اعتبارنامه
letter of credence U اعتبارنامه
credentials U اعتبارنامه
accredited U دارای اعتبارنامه
packs U فرستادن
consigned U فرستادن
consigning U فرستادن
sends U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
consigns U فرستادن
pack U فرستادن
consign U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
remit U فرستادن
remits U فرستادن
remitted U فرستادن
to send off U فرستادن
remitting U فرستادن
send round U فرستادن
dispateh U فرستادن
despatch U فرستادن
dispatches U فرستادن
send in U فرستادن
to send off U فرستادن
send out U فرستادن
despatches U فرستادن
hand over U فرستادن
to send back U پس فرستادن
send back U پس فرستادن
to a. letter U فرستادن
despatching U فرستادن
dispatched U فرستادن
dispatch U فرستادن
despatched U فرستادن
sending U فرستادن
send U فرستادن
return U پس فرستادن عودت
retransmit U دوباره فرستادن
missend U اشتباها فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
returning U پس فرستادن عودت
call for some one U پی کسی فرستادن
returns U پس فرستادن عودت
to call for anyone U پی کسی فرستادن
returned U پس فرستادن عودت
imparadise U به بهشت فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
to send for a person U بی کسی فرستادن
to send down rain U باران فرستادن
to send a message U پیام فرستادن
send on U جداگانه فرستادن
transmissibility U قابلیت فرستادن
delegated U به نمایندگی فرستادن
issued U نشریه فرستادن
mail U باپست فرستادن
remittance U فرستادن پول
delegate U به نمایندگی فرستادن
send-ups U بزندان فرستادن
issue U نشریه فرستادن
delegates U به نمایندگی فرستادن
consignments U امانت فرستادن
remittances U فرستادن پول
consignment U امانت فرستادن
delegating U به نمایندگی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
issues U نشریه فرستادن
mission U بماموریت فرستادن
mails U باپست فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
send-up U بزندان فرستادن
forward U فرستادن رساندن
pulsing U فرستادن موج
jamming U پارازیت فرستادن
send up U بزندان فرستادن
despatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatched U عزیمت فرستادن پیام
despatches U روانه کردن فرستادن
to mail a letter [American English] U نامه ای را با پست فرستادن
to post a letter [British English] U نامه ای را با پست فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
despatched U عزیمت فرستادن پیام
despatching U روانه کردن فرستادن
re export U دوباره بیرون فرستادن
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
dispatches U عزیمت فرستادن پیام
dispatch U روانه کردن فرستادن
to send soldiers into the streets U سربازان را به خیابانها فرستادن
to send something to my friend U چیزی را به دوستم فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
dispatch U عزیمت فرستادن پیام
dispatches U روانه کردن فرستادن
despatching U عزیمت فرستادن پیام
radiographic U پیام رادیوتلگرافی فرستادن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
radioing U پیام رادیویی فرستادن
radios U پیام رادیویی فرستادن
red herrings U پی نخود سیاه فرستادن
red herring U پی نخود سیاه فرستادن
transmissibility U فرا فرستادن پذیری
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
fades U کج فرستادن گوی گلف
to send for a person U عقب کسی فرستادن
radio U پیام رادیویی فرستادن
fade U کج فرستادن گوی گلف
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
circularize U پرسش نامه فرستادن
to send to the press U برای چاپ فرستادن
delivers U فرستادن توپ به هدف
deliver U فرستادن توپ به هدف
wirephoto U بوسیله بی سیم عکس فرستادن
outclearing U فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
to call somebody to [for] something U پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
serve a notice on someone U برای کسی اخطار فرستادن
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
to send for a person U پیغام برای کسی فرستادن که بیا
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
to send a message to somebody U پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
multiplex U چند خبر راهمزمان بر روی یک سیم فرستادن
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
hatch way U روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
certiorari U حکم فرستادن پرونده که ازمحکمه بالاتربمحکمه پایین ترابلاغ میشود
cuts U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
cut U فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
fly U فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
placing U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
places U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
place U پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
remitted U وجه فرستادن ارسال وجه
remitting U وجه فرستادن ارسال وجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com