English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raise the hand U بالابردن دست برنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uplifted U بالابردن
heightening U بالابردن
heightened U بالابردن
heighten U بالابردن
enthroning U بالابردن
enthrones U بالابردن
enthroned U بالابردن
enthrone U بالابردن
upraised U بالابردن
to key up بالابردن
elevates U بالابردن
to put out U بالابردن
to throw up U بالابردن
elevate U بالابردن
boosts U بالابردن
boosting U بالابردن
boosted U بالابردن
boost U بالابردن
raises U بالابردن
raise U بالابردن
elevating U بالابردن
elevations U بالابردن
elevation U بالابردن
enhanced U بالابردن
enhances U بالابردن
enhancing U بالابردن
lifts U بالابردن
lifting U بالابردن
lifted U بالابردن
lift U بالابردن
enhancement U بالابردن
enhance U بالابردن
horse U بالابردن
heightens U بالابردن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
amplify U افزودن بالابردن
amplifying U افزودن بالابردن
hoists U با جرثقیل بالابردن
sublimated U بالابردن متصاعدکردن
sublimates U بالابردن متصاعدکردن
sublimating U بالابردن متصاعدکردن
amplifies U افزودن بالابردن
hoisted U با جرثقیل بالابردن
skyrocket U بسرعت بالابردن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
hoist U با جرثقیل بالابردن
to press up U با فشار بالابردن
skyrockets U بسرعت بالابردن
amplified U افزودن بالابردن
sublimate U بالابردن متصاعدکردن
to run rup U جمع زدن بالابردن
high sticking U بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
lay back spin U چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
winner U برنده
portative U برنده
cutter U برنده
foretooth U برنده
incisory U برنده
scissile U برنده
cutting U برنده
vehicles U برنده
vehicle U برنده
heuristic U پی برنده
winners U برنده
discoverer U پی برنده
discoverers U پی برنده
cutters U برنده
winnings U برنده
deferent U برنده
conductive U برنده
mutilator U برنده
high proof U برنده
trenchant U برنده
winning U برنده
incisor tooth U برنده
incisive U برنده
cutting head U نوک برنده
boosters U بالا برنده
edge tool U الت برنده
booster U بالا برنده
deferent U بیرون برنده
edged tool U الت برنده
winners U برنده بازی
annihilator U از بین برنده
dissolvent U حل کننده برنده
gonfalonier U برنده پرچم
incisively U بطور برنده
prizer U برنده جایزه
winning move U حرکت برنده
outpoint U برنده با امتیاز
persi U برنده سر دیو
perseus U برنده سر دیو
lacerative U برنده یا درنده
achiever U از پیش برنده
impeller U پیش برنده
highest bidder U برنده مزایده
medalist U برنده مدال
matrolinous U بارث برنده
gestatorial U برنده پاپ
impellor U پیش برنده
winner U برنده بازی
medalists U برنده مدال
dark horses U برنده غیرمترقبه
dark horse U برنده غیرمترقبه
heiresses U ارث برنده زن
heiress U ارث برنده زن
uptake U بالا برنده
promoter U پیش برنده
promoters U پیش برنده
decisions U برنده با امتیاز
medallists U برنده مدال
decision U برنده با امتیاز
contenders U برنده احتمالی
contender U برنده احتمالی
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
medallist U برنده مدال
wearing U تحلیل برنده
propelling U پیش برنده
propulsive U جلو برنده
resolutive U تحلیل برنده
users U بکار برنده
user U بکار برنده
raiders U یورش برنده
victors U برنده مسابقه
victor U برنده مسابقه
uplifter U بالا برنده
utilizer U بکار برنده
winner of a match U برنده مسابقه
winning position U پوزیسیون برنده
promotor U پیش برنده
prizewinner U برنده جایزه
raider U یورش برنده
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
winterer U بسر برنده زمستان
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
nonwinner U هرگز برنده نشده
won ending U اخر بازی برنده
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
limivorous U فرو برنده گل ولای
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
painstaking U ساعی رنج برنده
cutler U فروشنده الات برنده
painstakingly U ساعی رنج برنده
decision U برنده کشتی با امتیاز
emasculative U برنده نیروی مردی
benefitical U منتفع فایده برنده
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
benefic U فایده برنده نیکوکار
decisions U برنده کشتی با امتیاز
emasculatory U برنده نیروی مردی
file cutter U قسمت برنده سوهان
jackpot U برنده تمام پولها
liquidator U برچیننده از بین برنده
liquidators U برچیننده از بین برنده
jackpots U برنده تمام پولها
emulous U رشک برنده طالب
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
scissors U چیز برنده قطع کننده
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> U زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com