English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
farm U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farmed U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
farms U باشگاه جوانان زیرنظر باشگاه اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hell fire club U باشگاه جوانان بی پروا
YMCAs U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YMCA U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
clubmate U هم باشگاه
club U باشگاه
clubbed U باشگاه
clup U باشگاه
clubs U باشگاه
clubbing U باشگاه
messes U نهارخوری باشگاه
mess U نهارخوری باشگاه
service club U باشگاه سربازان
mess president U رئیس باشگاه
mess treasurer U حسابدار باشگاه
common room U باشگاه دانشجویان
service club U باشگاه افراد
football club [British Englisch] U باشگاه فوتبال
clubs U خاج باشگاه
common rooms U باشگاه دانشجویان
clubbing U خاج باشگاه
club U خاج باشگاه
steward U خدمه باشگاه
clubbed U خاج باشگاه
steward U پیشخدمت باشگاه
stewards U خدمه باشگاه
stewards U پیشخدمت باشگاه
club sport U باشگاه ورزشی
waives U رد ادعای باشگاه
general manager U مدیر باشگاه
waived U رد ادعای باشگاه
hunt club U باشگاه شکارچیان
indian club U باشگاه هندیها
waive U رد ادعای باشگاه
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
jockey club U باشگاه سوار کاران
jockey club U باشگاه سوارکاران انگلستان
golf club U باشگاه گلف بازان
mess U غذاخوری باشگاه ناو
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
messes U غذاخوری باشگاه ناو
clubhouses U محل باشگاه وانجمن
pavilions U باشگاه بازیگران در انگلستان
rotarian U عضو باشگاه روتاری
clubhouse U محل باشگاه وانجمن
wardroom U باشگاه افسران ناو
gymkhanas U ورزشگاه باشگاه ورزشی
gymkhana U ورزشگاه باشگاه ورزشی
options U حق باشگاه در تمدید قرارداد
pavilion U باشگاه بازیگران در انگلستان
option U حق باشگاه در تمدید قرارداد
country club U باشگاه خارج از شهر
country clubs U باشگاه خارج از شهر
country clubs U باشگاه ورزشی وتفریحی
country club U باشگاه ورزشی وتفریحی
glee club U کلوب یا باشگاه اواز و سرود
unattached U بدون وابستگی ورزشکار به باشگاه
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
protection and indemnity club U باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
to go clubbing U به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
clubbing U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
club U :چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
p&l club U club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
in hand <idiom> U زیرنظر
stake-outs U زیرنظر گیری
stake-out U زیرنظر گیری
under one's thumb <idiom> U زیرنظر شخصی
young people U جوانان
yoth U جوانان
youth U جوانان
youths U جوانان
masters and misses U جوانان
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
youth sports U بازیهای جوانان
youth hostel U خوابگاه جوانان
juvenile U ویژه نو جوانان
youth U جوانمرد جوانان
the youth of the country U جوانان کشور
youths U جوانمرد جوانان
juveniles U ویژه نو جوانان
youths of puissance U جوانان توانا یا نیرومند
the rising generation U دوره جوانان اینده
small fry <idiom> U شخص غیر مهم ،جوانان
jaycee U عضو اطاق بازرگانی جوانان
There is no fault in young men having desires. <proverb> U آرزو به جوانان عیب نیست .
gilded youth U جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
borstal U دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstals U دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
mainlines U خط اصلی
mainlined U اصلی
substantive [essential] <adj.> U اصلی
texts U اصلی
mainlines U اصلی
vital <adj.> U اصلی
text U اصلی
mainlined U خط اصلی
main <adj.> U اصلی
trunks U خط اصلی
rudimental U اصلی
organic U اصلی
mainline U خط اصلی
mainline U اصلی
main U خط اصلی
mainlining U خط اصلی
master U اصلی
quintessential <adj.> U اصلی
essential <adj.> U اصلی
major <adj.> U اصلی
arches U اصلی
inherent U اصلی
arch- U اصلی
arch U اصلی
primary U اصلی
masters U اصلی
mainlining U اصلی
mastered U اصلی
head U اصلی
first-hand U اصلی
primordial U اصلی
immanent U اصلی
ingrown U اصلی
intrinsic U اصلی
essentials U اصلی
essential U اصلی
elemental U اصلی
quintessential U اصلی
seminal U اصلی
main line U خط اصلی
principle U اصلی
elementarily U اصلی
firsthand U اصلی
fundametal U اصلی
germinal U اصلی
aboriginals U اصلی
aboriginal U اصلی
primarily U اصلی
main lines U خط اصلی
fundamental U اصلی
isogeny U هم اصلی
initialing U اصلی
initialed U اصلی
initial U اصلی
proto U اصلی
trunk U خط اصلی
principals U اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com