English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There you go again ! U باز که دوباره شروع کردی !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
restart U شروع دوباره
restart U بازاغازی دوباره شروع کردن
auto restart U شروع دوباره به صورت خودکار
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
kurdish U کردی
orbicularity U کردی
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
kurdistan U قالیچه کردی
inside kick and overarm control U لنگ کردی
You did well. Good for you. U خوب کردی
How much did you spend? U تو چقدر خرج کردی؟
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
to live extempore U کردی خوردی زندگی کردن
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
Touché! U خوب تلافی کردی! [در بحثی]
What was your net profit? U خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
He is not such a fool as you assuoed . U آنطور که فرض کردی احمق نیست
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
Tell me how you escaped? U بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
I feel relieved because of that issue! U خیال من را از این بابت راحت کردی!
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
start off U شروع کردن شروع شدن
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
Damn it, you are late again! لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
kick-off <idiom> U شروع
openings U شروع
open fire U شروع
inception U شروع
right of begin U حق شروع
incipience or ency U شروع
beginnings U شروع
beginning U شروع
inchoation U شروع
onset U شروع
opening U شروع
get-go <idiom> U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
kick off U شروع
bis U دوباره
continually U دوباره و دوباره
anew U دوباره
again U دوباره
afresh U دوباره
de novo U دوباره
revet U دوباره
on more U دوباره
zeroes U محل شروع
starters U شروع کننده
embarks U شروع کردن
trig U خط شروع مسابقه
zeros U محل شروع
streek U شروع کردن
starter U شروع کننده
initial U نقط ه شروع
initialed U نقط ه شروع
set in U شروع کردن
initialing U نقط ه شروع
zero U محل شروع
warm start U شروع گرم
initialled U نقط ه شروع
initialling U نقط ه شروع
to strike into U شروع کردن
germinating U شروع به رشدکردن
embarking U شروع کردن
attempt U شروع به جرم
attempted U شروع به جرم
attempting U شروع به جرم
attempts U شروع به جرم
starting gate U دروازه شروع
rise and shine U شروع بیداری
scratch line U خط شروع مسابقه
set out U شروع بکارکردن
starting block U سکوی شروع
start signal U علامت شروع
start of taxt U شروع متن
splash line U خط شروع غواصی
start bit U بیت شروع
start of heading U شروع عنوان
start element U عنصر شروع
commence U شروع کردن
starting platform U سکوی شروع
germinates U شروع به رشدکردن
embarked U شروع کردن
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
burgeons U شروع برشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
burgeon U شروع برشدکردن
embark U شروع کردن
terminus a que U نقطه شروع
restart U شروع مجدد
tee off U شروع کردن
commencing U شروع کردن
commences U شروع کردن
commenced U شروع کردن
start key کلید شروع
resumption U تجدید شروع
alpha U اغاز شروع
initial point U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
beginning of message U شروع پیغام
beginning of message U شروع پیام
beginning of negotiations U شروع مذاکره
headstart U امتیاز در شروع
dozier U شروع به فسادکرده
origin U نقطه شروع
doziest U شروع به فسادکرده
hash mark U خط شروع مسابقه
alphas U اغاز شروع
jump off U شروع بحمله
sortie U شروع حرکت
sorties U شروع حرکت
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
put in hand U شروع کردن
lis mota U شروع دعوی
initials U نقط ه شروع
line of departure U خط شروع حمله
value U نقط ه شروع
values U نقط ه شروع
valuing U نقط ه شروع
embark upon U شروع کردن
launch an attack U شروع حمله
kick off U شروع حمله
jump off U شروع حمله
incipit U شروع و اغاز
firing line U خط شروع تیراندازی
cold start U شروع سرد
start in <idiom> U شروع کار
set about <idiom> U شروع کردن
dozy U شروع به فسادکرده
kick off <idiom> U شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
attempted theft U شروع به سرقت
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
began U شروع کرده
take on <idiom> U شروع به همکاری
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
shove off <idiom> U شروع ،ترک
outbreak U شروع حادثه
come to <idiom> U شروع کاری
touch off <idiom> U شروع کاری
outbreaks U شروع حادثه
take up <idiom> U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
commencer U شروع کننده
rewriter U دوباره نویس
refilled U دوباره پرکردن
refilling U دوباره پر کردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
refilled U دوباره پر کردن
plerosis U دوباره پرشدن
re-ran U دوباره دویدن
refills U دوباره پرکردن
refills U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پرکردن
once more U دوباره باردیگر
re-run U دوباره دویدن
refill U دوباره پر کردن
recurring U دوباره فاهرشونده
replenished U دوباره پر کردن
reinstate U دوباره گماشتن
reproductions U تولید دوباره
reinstates U دوباره گماشتن
reinstating U دوباره گماشتن
to come again U دوباره امدن
fox message U پیام دوباره
reproduction U تولید دوباره
A fresh lease of life. U عمر دوباره
re-running U دوباره دویدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com