English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gamesomeness U بازی گوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to talk in a whisper U بیخ گوشی سر گوشی سخن گفتن شرشر کردن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
binaural U دو گوشی
headsets U گوشی
ear trumpet U گوشی
telephone earphone U گوشی
head phone U گوشی سر
head reciever U گوشی
triangularity U سه گوشی
headphone U گوشی
otophone U گوشی
headsets U گوشی سر
headset U گوشی
triangular U سه گوشی
sonifer U گوشی
receiver U گوشی
hand set U گوشی
receivers U گوشی
uniaural U یک گوشی
aural U گوشی
headset U گوشی سر
auric U گوشی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
earphones U گوشی تلفن
earphone U گوشی تلفن
earphones U بلندگوی گوشی
telephone receiver U گوشی تلفن
monaural hearing U شنوایی یک گوشی
telephone earphone U گوشی تلفن
receiver U گوشی تلفن
headset U گوشی سر تلفن
dichotic listening U شنود دو گوشی
dichotic stimulation U تحریک دو گوشی
diotic stimulation U تحریک دو گوشی
receivers U گوشی تلفن
headsets U گوشی سر تلفن
septangular U هفت گوشی
earphone U بلندگوی گوشی
entotic U درون گوشی
stethoscope U گوشی پزشکی
auricular U گوشی سماعی
whisper U بیخ گوشی
stethoscopes U گوشی طبی
whispered U بیخ گوشی
whispering U بیخ گوشی
whispers U بیخ گوشی
susurration U بیخ گوشی
head phone U گوشی بی سیم
stethoscope U گوشی طبی
hand set U گوشی تلفن
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
stethoscopes U گوشی ضربان سنج
head phone U گوشی کلهای بی سیم
Please do not hang up! U گوشی را نگه دارید!
stethoscope U استتوسکوپ [گوشی پزشکی]
he rounded me in the ear that U در گوشی بمن گفت
otogenic tone U زنگ زدن گوشی
acoustical trumpet U گوشی برای کرها
otic U وابسته بشنوایی گوشی
thumb screw U پیچ گوشی دار
thumb nut U مهره گوشی دار
stethoscope U گوشی ضربان سنج
jacks U باربردار قلاب گوشی
wire-tapped U نهان گوشی تلفنی
wire-tapping U نهان گوشی تلفنی
side tone U صدای جانبی گوشی
jack U باربردار قلاب گوشی
wire-taps U نهان گوشی تلفنی
wire-tap U نهان گوشی تلفنی
pegbox U سرساز که جای گوشی انهاست
cross-gable U [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Hold the line, please! U لطفا گوشی را نگه دارید!
aural U مربوط به گوش یا سامعه گوشی
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
stethoscopy U معاینه بوسیله گوشی طبی
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
gavel U [سه گوشی کنار شیروانی] [معماری]
magic square U چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
gables U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
gable U سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
ear tab U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear cap U گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
parotitic U دچار اماس در غده بنا گوشی
stethoscopic U وابسته به گوشی طبی یاضربان سنج
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
fur ruff U قسمت پشم دار دور کلاه گوشی
parotid duct U لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
french telephone U تلفن دارای گوشی ودهانی نصب بر روی یک دسته
head phone U گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
head set U یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
gable U سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
gables U سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
stereos U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
whisperingly U به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
homes U بازی
home U بازی
patulousness U بازی
clearance U بازی
actions U بازی
openness U بازی
hopscotch U بازی لی لی
falconine U بازی
basic U بازی
gaming U بازی
basics U بازی
dibasic U دو بازی
game U بازی
action U بازی
solitaire U تک بازی
plain dealing U بازی
played U بازی
watermanship U اب بازی
solitaires U تک بازی
playing U بازی
partie U بازی
sportiveŠetc U بازی کن
plays U بازی
play U بازی
grey hound U سگ بازی
slackness U بازی
fun U بازی
favoritism U پارتی بازی
play-acts U تو بازی رفتن
field of play U زمین بازی
video game U بازی دیدنی
footballer U فوتبال بازی کن
skates U بازی تهاجمی
skated U بازی تهاجمی
actuble U بازی کردن
trickiness U حقه بازی
billiard U بازی بیلیارد
play-acts U بازی کردن
taw U مهره بازی
team game U بازی گروهی
swordsmanship U شمشیر بازی
footballers U فوتبال بازی کن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
video games U بازی دیدنی
paraphrasing U بازی با الفاظ
game plan U استراتژی بازی
game of chance U بازی قمار
to make a goal U یک بازی بردن
winners U برنده بازی
football U بازی فوتبال
game cycle U دوره بازی
footballs U بازی فوتبال
game ball U توپ بازی
winner U برنده بازی
agiotage U سفته بازی
to keep score U بازی رانگاهداشتن
rinks U یخ بازی کردن
rinks U میدان یخ بازی
basketball U بازی بسکتبال
achate U مهرهء بازی
game theory U تئوری بازی
game theory U نظریه بازی
acrobacy U بند بازی
sharp practice U حقه بازی
rink U میدان یخ بازی
acrobatism U ریسمان بازی
active sodomy U بچه بازی
rink U یخ بازی کردن
play on words <idiom> U بازی با کلمات
playgrounds U زمین بازی
playground U زمین بازی
basification U بازی شدن
fornication U جنده بازی
stoppage of the game U توقف بازی
flimflam U حقه بازی
surf riding U موج بازی
twiddle U بازی کردن
fitting clearance U بازی مناسب
twiddled U بازی کردن
first hand U نخستین بازی کن
twiddles U بازی کردن
basket ball U یکجورتوپ بازی
four handed game U بازی چهارنفره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com