English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approved data U سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
record book U دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
custodial record U پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
scratch U حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratching U حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratches U حذف بازیگر انجام خطا خطا
scratched U حذف بازیگر انجام خطا خطا
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
prolegomenon U مقدماتی کلمات مقدماتی
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
basic unit training U اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
information U سوابق
reference U سوابق
case histories U سوابق
references U سوابق
records U سوابق
dossier U سوابق
case history U سوابق
dossiers U سوابق
record keeping U نگهداری سوابق
data U سوابق دانسته ها
record book U دفتر ثتب سوابق
logbook U کتاب سوابق هواپیما
data U سوابق عناصر داده ها
gun book U دفتریادداشت سوابق توپ
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
exemption U از خدمت معاف کردن معاف کردن
please send me the p papers U خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
court of record U دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
phasing U مراحل
sequence U مراحل
sequences U مراحل
sequence U مراحل کار
sequences U مراحل کار
phasess of development U مراحل توسعه
the four last things U مراحل چهارگانه
phasing U مراحل عملیات
budget cycle U مراحل بودجه
budget process U مراحل بودجه
incunabula U مراحل اولیه
phases of life U مراحل یاشئون زندگی
stage U مراحل مختلف یک موشک
incipient stages U مراحل نخستین یا ابتدائی
stages U مراحل مختلف یک موشک
stages of economic growth U مراحل رشد اقتصادی
process U مراحل مختلف چیزی
phase difference U اختلاف مراحل عملیات
processes U مراحل مختلف چیزی
logic U مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logical U مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
metaphse U یکی از مراحل تقسیم پس گاه
macro U نمایش گرافیکی مراحل منط قی
military planning process U مراحل طرح ریزی نظامی
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
slow-wave sleep [SWS] U مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
deep sleep U مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
outline U مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outlined U مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outlines U مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
outlining U مراحل و تصمیمات اصلی در برنامه یا سیستم
phase of smoke U مراحل تولید پرده دود یاتشکیل ان
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
executes U سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executed U سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
execute U سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
geometry and rendering U مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
executing U سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
exonerated from U معاف از
exempting U معاف
exempted U معاف
exempts U معاف
exempt U معاف
exonerating U معاف
exonerates U معاف
exonerated U معاف
exonerate U معاف
wild cord U تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
instar U حشره پروانه یابندپایی در مراحل مختلف رشد خود
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
take off U خیز . یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
flowchart U نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
flow diagram U نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
fetches U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
tax exempt U معاف از مالیات
tax free U معاف از مالیات
dissolvable U معاف شدنی
scot free U معاف از مالیات
scot-free U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
taxless <adj.> U معاف از مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exemptible U معاف شدنی
warless U معاف از جنگ
exempt from duty U معاف از خدمت
excuser U معاف کننده
excused list U فهرست معاف ها
free of tax [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
affranchize U معاف کردن
remitted U معاف کردن
remitting U معاف کردن
exempt U معاف کردن
excusable U معاف شدنی
remits U معاف کردن
exempted U معاف کردن
remit U معاف کردن
excuses U معاف کردن
excuse U معاف کردن
exonerate U معاف کردن
exonerated U معاف کردن
excusing U معاف کردن
exonerates U معاف کردن
exonerating U معاف کردن
excused U معاف کردن
protect a player U معاف از انتقال
dispensable U معاف کردنی
duty free U معاف ار مالیات
exempts U معاف کردن
exempting U معاف کردن
duty-free U معاف از گمرک
dispend U معاف کردن
carded for record U از خدمت صف معاف
dispense with U معاف شدن از
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
charts U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
sort effort U تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
chart U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charted U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
prolusory U مقدماتی
prolegomenous U مقدماتی
elementarily U مقدماتی
proforma U مقدماتی
prolegomenary U مقدماتی
prodromal U مقدماتی
preparative U مقدماتی
preparatory U مقدماتی
rudimental U مقدماتی
introductive U مقدماتی
tentative U مقدماتی
prelusive U مقدماتی
preludial U مقدماتی
precursive U مقدماتی
first U مقدماتی
elemental U مقدماتی
preliminary U مقدماتی
elementary U مقدماتی
introductory U مقدماتی
preliminaries U مقدماتی
dispenses U معاف کردن بخشیدن
dispensed U معاف کردن بخشیدن
dispense U معاف کردن بخشیدن
free of general average U معاف از خسارات عمومی
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
to buy off U با پول معاف کردن
to let off U معاف کردن ردکردن
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
duties free U معاف از حقوق گمرکی
dispensing U معاف کردن بخشیدن
duty free U معاف ازحقوق گمرکی
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
to fall out U معاف کردن [ارتش]
duty free U معاف از عوارض گمرکی
devil's advocates U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocate U کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com