English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jerque U بازرسی کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
Other Matches
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
examines U بازرسی
examined U بازرسی
examining U بازرسی
cross examination U بازرسی
inquiries U بازرسی
controls U بازرسی
controlling U بازرسی
check U بازرسی شد
controllership U بازرسی
checked U بازرسی شد
checks U بازرسی شد
perambulation U بازرسی
inspected U بازرسی
examen U بازرسی
inspect U بازرسی
inspectorship U بازرسی
visitations U بازرسی
examinations U بازرسی
inquiry U بازرسی
inspection U بازرسی
visits U بازرسی
visited U بازرسی
visit U بازرسی
examination U بازرسی
visitation U بازرسی
survey U بازرسی
audited U بازرسی
audit U بازرسی
inspects U بازرسی
auditing U بازرسی
control U بازرسی
audits U بازرسی
surveys U بازرسی
surveyed U بازرسی
examine U بازرسی
inspecting U بازرسی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
inspection certificate U گواهی بازرسی
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
committee of inquiry U کمیته بازرسی
inquiry documents U اسناد بازرسی
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
for [your/our] inspection U برای بازرسی
investigating committee U کمیته بازرسی
controlling U بازرسی کردن
control U بازرسی کردن
controls U بازرسی کردن
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
examined U بازرسی کردن
examine U بازرسی کردن
inspects U تحقیق بازرسی
inspects U بازرسی کردن
inspecting U تحقیق بازرسی
inspecting U بازرسی کردن
inspected U تحقیق بازرسی
inspected U بازرسی کردن
search U تکاپو بازرسی
inspectional U مربوط به بازرسی
inspect U تحقیق بازرسی
inspect U بازرسی کردن
look over something <idiom> U بازرسی کردن
vidimus U بازرسی حساب
unverified <adj.> U بازرسی نشده
scrutineer U بازرسی فنی
examines U بازرسی کردن
examining U بازرسی کردن
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
identity control U بازرسی شناسنامه
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
identity check U بازرسی شناسنامه
untested <adj.> U بازرسی نشده
manholes U اطاقک بازرسی
manhole U اطاقک بازرسی
probed U میله بازرسی
searcher warrant U اجازه بازرسی
probe U میله بازرسی
seach U بازرسی کردن
examination U بازرسی معاینه
detection U بازیابی بازرسی
audit U بازرسی رسیدگی
checked U بازرسی کردن
audited U بازرسی رسیدگی
checks U بازرسی کردن
auditing U بازرسی رسیدگی
audits U بازرسی رسیدگی
examinations U بازرسی معاینه
check U بازرسی کردن
search U بازرسی کردن
certificate of inspection U گواهی بازرسی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
survey U بازرسی کردن
surveyed U بازرسی کردن
surveys U بازرسی کردن
certificate of survey U گواهی بازرسی
searchingly U بازرسی کردن
survey report U گزارش بازرسی
to look over U بازرسی کردن
checkup U بازرسی کلی
martitime survey U بازرسی دریائی
cargo checking U بازرسی بار
to rummage U بازرسی کردن
probes U میله بازرسی
to browse through U بازرسی کردن
to search after U بازرسی کردن
searches U بازرسی کردن
searches U تکاپو بازرسی
check point U نقطه بازرسی
searched U تکاپو بازرسی
inspection U بازرسی و بازبینی
searched U بازرسی کردن
searchingly U تکاپو بازرسی
input control unit U واحد بازرسی ورودی
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
checks U امتحان کردن بازرسی
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
contractor inspection system U سیستم بازرسی پیمانها
search warrants U حکم بازرسی و ورود
search warrant U حکم بازرسی و ورود
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering U بازرسی فنی قایق
checked U امتحان کردن بازرسی
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
cwe U ترخیص بدون بازرسی
check sweeping U بازرسی مین روبی
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
check U امتحان کردن بازرسی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
tech inspection U بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
FBI U مخفف دفتر بازرسی فدرال
helical scanning U بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
visitation U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
visitations U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
weight and balance sheet U برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com