English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boarding call U بازدید رسمی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
solemn U رسمی
orthodox U رسمی
formal U رسمی
formmal U رسمی
official U رسمی
institutional U رسمی
notes U نامه رسمی
note U نامه رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
insigne U نشان رسمی
insigne U مدال رسمی
noting U نامه رسمی
official channels U مجاری رسمی
formal education U اموزش رسمی
official authorities U مراجع رسمی
formal group U گروه رسمی
officials U مقامات رسمی
formal review U سان رسمی
official document U سند رسمی
formal review U بررسی رسمی
noterial document U سند رسمی
nonformal U غیر رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
placard U پروانه رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
legalization U شناسایی رسمی
formalises U رسمی کردن
formalised U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
intrant U ورود رسمی
formalizing U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formal accountability U ذیحسابی رسمی
protest U اعتراض رسمی
protests U واخواست رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
protests U اعتراض رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
officious U غیر رسمی
missives U نامه رسمی
missive U نامه رسمی
officiating U مقام رسمی
officiates U مقام رسمی
officiated U مقام رسمی
officiate U مقام رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
career U دوره رسمی
protest U واخواست رسمی
protested U اعتراض رسمی
insignia U مدال رسمی
insignia U نشان رسمی
protested U واخواست رسمی
official U موثق و رسمی
official U عالیرتبه رسمی
careers U دوره رسمی
careering U دوره رسمی
careered U دوره رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
contracts under seal U عقد رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
dress uniform U انیفرم رسمی
driss uniform U لباس رسمی
extra official U غیر رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
unofficial U غیر رسمی
informal U غیر رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
tuxedos U لباس رسمی
tuxedo U لباس رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
cognizance U اخطار رسمی
communique U ابلاغ رسمی
talking to U سرزنش رسمی
official channels U طرق رسمی
function U ایین رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
smallage U کرفس رسمی
solemn form U طریقه رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
semi official U نیمه رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
public submission U مناقصه رسمی
returned U گزارش رسمی
returns U گزارش رسمی
returning U گزارش رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
card-carrying U عضو رسمی
vestment U لباس رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
return U گزارش رسمی
standard time U زمان رسمی
state religion U مذهب رسمی
statute mile U مایل رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
reprimanding U توبیخ رسمی
tux U لباس رسمی
throwaway U غیر رسمی
functioned U ایین رسمی
audiences U ملاقات رسمی
official rate U نرخ رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
official language U زبان رسمی
position U شغل رسمی
placards U پروانه رسمی
positioned U شغل رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
official deed U سند رسمی
audience U ملاقات رسمی
official receipt U رسید رسمی
official religion U دین رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
officiously U بطورغیر رسمی
officialize U رسمی کردن
functions U ایین رسمی
canonical dress U لباس رسمی روحانیون
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
canonicals U لباس رسمی روحانیون
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
notary public's office U دفتر اسناد رسمی
legal holiday U تعطیلات رسمی وقانونی
landding U کرانه رسمی فرودگاه
officially represented U دارای نماینده رسمی
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
intrant U دخول رسمی وقانونی
finery [formal] U جامه رسمی جشن
pro memoria U نامه غیر رسمی
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
notary public U سردفتر اسناد رسمی
notary public U دفتر اسناد رسمی
notarization U گواهی محضری و رسمی
nonformal education U اموزش غیر رسمی
milkweed U پادزهر رسمی استبرق
memoire U نامه غیر رسمی
unofficial news U خبر غیر رسمی
vestment U لباس رسمی اسقف
communique U اطلاعیه رسمی یااداری
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
dress uniform U لباس رسمی نظامی
studbook U شناسنامه رسمی اسب
nonformal sector U بخش غیر رسمی
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
informal sector U بخش غیر رسمی
gravamen U شکایت رسمی شکوائیه
government house U اقامتگاه رسمی فرماندار
gazette U مجله رسمی روزنامه
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
placards U اعلامیه رسمی اعلان
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
placard U اعلامیه رسمی اعلان
stating U سیاسی رسمی وضع
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
visitors U مهمان رسمی نظامی
visitor U مهمان رسمی نظامی
plainer U غیر رسمی جلگه
plainest U غیر رسمی جلگه
par U بهای رسمی سهم
plains U غیر رسمی جلگه
irregular U نا منظم غیر رسمی
starchy U شبیه نشاسته رسمی
Thai U زبان رسمی تایلند
Thais U زبان رسمی تایلند
registries U دفترخانه رسمی ثبت
full dress U بالباس تمام رسمی
plain U غیر رسمی جلگه
formalist U شخص زیاد رسمی
requisitions U درخواست رسمی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisition U درخواست رسمی کردن
informality U غیر رسمی بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com