English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
To finger something. U به چیزی انگشت زدن
to paint out U بازدن رنگ پاک کردن
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
converting U تغییر چیزی به دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
lead in U چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
encapsulated U چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
dowsed U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
douse U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
overlapped U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
overlap U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
good riddance to bad rubbish <idiom> U وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
testing U ازمودن
examining U ازمودن
to make a trial of U ازمودن
grope U ازمودن
examine U ازمودن
groped U ازمودن
gropes U ازمودن
groping U ازمودن
examines U ازمودن
to bring to the proof U ازمودن
put to test U ازمودن
to put to proof U ازمودن
to put to the touch U ازمودن
to put to the test U ازمودن
tries U ازمودن
examined U ازمودن
try U ازمودن
shake down U ازمودن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
test U ازمودن کردن
tests U ازمودن کردن
tested U ازمودن کردن
plumb U با شاقول ازمودن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
essays U ازمایش کردن ازمودن
to take a person's measure U با اخلاق کسیرا ازمودن
essay U ازمایش کردن ازمودن
to try one's luck U بخت خودرا ازمودن
soil resistivity test U ازمودن زنگزدگی فلز
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
spot check U بطور چند در میان ازمودن
to gauge a person U گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
digit U انگشت
dactyl U انگشت
digits U انگشت
finger U انگشت
adactylous U بی انگشت
fingers U انگشت
monodactylous U تک انگشت
gazing stock U انگشت نما
ring fingers U انگشت انگشتر
fingering U استفاده از انگشت
knuckle U بند انگشت
egregious U انگشت نما
digitiform U انگشت مانند
forefingers U انگشت شهادت
medius U انگشت وسطی
medius U انگشت میان
five finger U پنج انگشت
marplot U انگشت به شیر زن
ring finger U انگشت انگشتر
finger print U اثر انگشت
index finger U انگشت نشان
index fingers U انگشت نشان
finger mark U اثر انگشت
knuckles U بند انگشت
little fingers U انگشت کوچک
fingerprint U اثر انگشت
fingerprinting U اثر انگشت
the first or index finger U انگشت شهادت
the first or index finger U انگشت نشان
forefingers U انگشت نشان
fingertips U نوک انگشت
middle finger U انگشت میان
forefinger U انگشت نشان
fingertip U نوک انگشت
forefinger U انگشت شهادت
fingerprints U اثر انگشت
fingerprinted U اثر انگشت
the ring finger U انگشت حلقه
finger U انگشت زدن
agnail U میخچهء پا یا انگشت پا
potentilla U پنج انگشت
the little finger U انگشت کهین
pollex U انگشت شست
conspicuous U انگشت نما
fingers U انگشت زدن
fingered U انگشت دار
fingered U انگشت مانند
rule of thumb U حساب انگشت
to become a byword U انگشت نماشدن
notoriety U انگشت نمایی
sawison keut U نوک دو انگشت
the middle finger U انگشت میانه
cinqfoil U پنج انگشت
pinky U انگشت کوچک
toenails U ناخن انگشت پا
syndacty U چسبیده انگشت
dactylitis U اماس انگشت
soon koot U نوک انگشت
cinquefoil U پنج انگشت
soleprint U انگشت نگاری از پا
dactyloscopy U انگشت نگاری
phalange U بند انگشت
pinkie U انگشت کوچک
dactylagraphy U انگشت نگاری
digitate U انگشت دار
finger painting U نقاشی با انگشت
toenail U ناخن انگشت پا
hitsu shiubi U مفصل انگشت وسط
ring finger U انگشت چهارم دست چپ
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
tap the door with your fingers U انگشت بزنید بدر
indexes U نمودار انگشت سبابه
indexed U نمودار انگشت سبابه
ring fingers U انگشت چهارم دست چپ
the little finger U انگشت کوچک کلنج
knucklebone U استخوان بند انگشت
notoriously U بطور انگشت نما
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
index U نمودار انگشت سبابه
little finger U انگشت کوچک دست
to run over U تند انگشت گذاشتن
phalange U استخوان انگشت یاپنجه
finger mark U با انگشت چرک کردن
pettitoes U چیز بی ارزش انگشت پا
finger thumb opposition U تقابل شست و انگشت
finger tapping U ضربه زنی با انگشت
finger play U استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger print department U اداره انگشت نگاری
flagrant U انگشت نما رسوا
pinkie U انگشت کوچک دست
nose-picking U انگشت کردن در بینی
phalanges U استخوان انگشت گروه
proverbialize U انگشت نما کردن
polydactyl U چند انگشتی پر انگشت
finger glass U فرف انگشت شوئی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
agnus castus U پنج انگشت فلفل بری
phalangeal U وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
poking U فشار با نوک انگشت حرکت
pokes U فشار با نوک انگشت حرکت
poked U فشار با نوک انگشت حرکت
pizzicato U با ضرب نوک انگشت یاناخن
poke U فشار با نوک انگشت حرکت
fingers U باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger U باندازه یک انگشت میله برامدگی
toes U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
lumbrical U ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
toe U با انگشت پا زدن یاراه رفتن
to make an e. of oneself U خود را انگشت نما کردن
jams U گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed U گرفتن شکاف کوه با انگشت
jam U گرفتن شکاف کوه با انگشت
a man's best friends are his ten fingers <proverb> U کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
toe U انگشت پای مهره داران جای پا
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be flabbergasted (bewildered). U انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
toes U انگشت پای مهره داران جای پا
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be conspicuous. U انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com