Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
percuss
U
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
to paint out
U
بازدن رنگ پاک کردن
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
encapsulated
U
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
dowsed
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
douse
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
usenet
U
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
overlapped
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
off print
U
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
overlap
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps
U
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
testing
U
ازمودن
examining
U
ازمودن
to make a trial of
U
ازمودن
grope
U
ازمودن
examine
U
ازمودن
groped
U
ازمودن
gropes
U
ازمودن
groping
U
ازمودن
examines
U
ازمودن
to bring to the proof
U
ازمودن
put to test
U
ازمودن
to put to proof
U
ازمودن
to put to the touch
U
ازمودن
to put to the test
U
ازمودن
tries
U
ازمودن
examined
U
ازمودن
try
U
ازمودن
shake down
U
ازمودن
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
test
U
ازمودن کردن
tests
U
ازمودن کردن
tested
U
ازمودن کردن
plumb
U
با شاقول ازمودن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
essays
U
ازمایش کردن ازمودن
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
essay
U
ازمایش کردن ازمودن
to try one's luck
U
بخت خودرا ازمودن
soil resistivity test
U
ازمودن زنگزدگی فلز
spot checks
U
بطور چند در میان ازمودن
spot check
U
بطور چند در میان ازمودن
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
digit
U
انگشت
dactyl
U
انگشت
digits
U
انگشت
finger
U
انگشت
adactylous
U
بی انگشت
fingers
U
انگشت
monodactylous
U
تک انگشت
gazing stock
U
انگشت نما
ring fingers
U
انگشت انگشتر
fingering
U
استفاده از انگشت
knuckle
U
بند انگشت
egregious
U
انگشت نما
digitiform
U
انگشت مانند
forefingers
U
انگشت شهادت
medius
U
انگشت وسطی
medius
U
انگشت میان
five finger
U
پنج انگشت
marplot
U
انگشت به شیر زن
ring finger
U
انگشت انگشتر
finger print
U
اثر انگشت
index finger
U
انگشت نشان
index fingers
U
انگشت نشان
finger mark
U
اثر انگشت
knuckles
U
بند انگشت
little fingers
U
انگشت کوچک
fingerprint
U
اثر انگشت
fingerprinting
U
اثر انگشت
the first or index finger
U
انگشت شهادت
the first or index finger
U
انگشت نشان
forefingers
U
انگشت نشان
fingertips
U
نوک انگشت
middle finger
U
انگشت میان
forefinger
U
انگشت نشان
fingertip
U
نوک انگشت
forefinger
U
انگشت شهادت
fingerprints
U
اثر انگشت
fingerprinted
U
اثر انگشت
the ring finger
U
انگشت حلقه
finger
U
انگشت زدن
agnail
U
میخچهء پا یا انگشت پا
potentilla
U
پنج انگشت
the little finger
U
انگشت کهین
pollex
U
انگشت شست
conspicuous
U
انگشت نما
fingers
U
انگشت زدن
fingered
U
انگشت دار
fingered
U
انگشت مانند
rule of thumb
U
حساب انگشت
to become a byword
U
انگشت نماشدن
notoriety
U
انگشت نمایی
sawison keut
U
نوک دو انگشت
the middle finger
U
انگشت میانه
cinqfoil
U
پنج انگشت
pinky
U
انگشت کوچک
toenails
U
ناخن انگشت پا
syndacty
U
چسبیده انگشت
dactylitis
U
اماس انگشت
soon koot
U
نوک انگشت
cinquefoil
U
پنج انگشت
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
phalange
U
بند انگشت
pinkie
U
انگشت کوچک
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
digitate
U
انگشت دار
finger painting
U
نقاشی با انگشت
toenail
U
ناخن انگشت پا
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
lumbrical
U
ماهیچه انگشت یا پنجه
tap the door with your fingers
U
انگشت بزنید بدر
indexes
U
نمودار انگشت سبابه
indexed
U
نمودار انگشت سبابه
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
knucklebone
U
استخوان بند انگشت
notoriously
U
بطور انگشت نما
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
index
U
نمودار انگشت سبابه
little finger
U
انگشت کوچک دست
to run over
U
تند انگشت گذاشتن
phalange
U
استخوان انگشت یاپنجه
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
pettitoes
U
چیز بی ارزش انگشت پا
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
flagrant
U
انگشت نما رسوا
pinkie
U
انگشت کوچک دست
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
phalanges
U
استخوان انگشت گروه
proverbialize
U
انگشت نما کردن
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
agnus castus
U
پنج انگشت فلفل بری
phalangeal
U
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
poking
U
فشار با نوک انگشت حرکت
pokes
U
فشار با نوک انگشت حرکت
poked
U
فشار با نوک انگشت حرکت
pizzicato
U
با ضرب نوک انگشت یاناخن
poke
U
فشار با نوک انگشت حرکت
fingers
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
toes
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
fingering
U
پنجه گذاری انگشت کاری
lumbrical
U
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
toe
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
to make an e. of oneself
U
خود را انگشت نما کردن
jams
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jam
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
U
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
toe
U
انگشت پای مهره داران جای پا
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be flabbergasted (bewildered).
U
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
toes
U
انگشت پای مهره داران جای پا
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be conspicuous.
U
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com