English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philippize U بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy over U بارشوه راضی کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
lobby U سخنرانی کردن
speaks U سخنرانی کردن
orate U سخنرانی کردن
lobbies U سخنرانی کردن
speak U سخنرانی کردن
make a speech U سخنرانی کردن
lobbied U سخنرانی کردن
lobbied U سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby U سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbies U سخنرانی وتبلیغات کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
prelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
praelect U سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
discourses U سخنرانی کردن ادا کردن
discourse U سخنرانی کردن ادا کردن
homily U سخنرانی کردن موعظه کردن
speechify U نطاقی کردن سخنرانی کردن
homilies U سخنرانی کردن موعظه کردن
hold forth U مطرح کردن سخنرانی کردن
conference U سخنرانی
lecture U سخنرانی
lectures U سخنرانی
to hear any ones speech U سخنرانی
conferences U سخنرانی
lectured U سخنرانی
orations U سخنرانی
lecturing U سخنرانی
prelection U سخنرانی
speaking U سخنرانی
oration U سخنرانی
conference call U دعوت به سخنرانی
auditoria U تالار سخنرانی
notes U یادداشت سخنرانی
auditorium U تالار سخنرانی
oratorical U وابسته به سخنرانی
record U یادداشت سخنرانی
inaugural U سخنرانی افتتاحی
theater U تالار سخنرانی
oratory U شیوه سخنرانی
lecture method U روش سخنرانی
auditoriums U تالار سخنرانی
theatre U تالار سخنرانی
theatres U تالار سخنرانی
pep talks U سخنرانی انگیزگر
pep talk U سخنرانی انگیزگر
theaters U تالار سخنرانی
tirade U سخنرانی دراز وشدیداللحن
voices U صدای سخنرانی انسان
tirades U سخنرانی دراز وشدیداللحن
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
philippic U سخنرانی تند وانتقادی
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
voicing U صدای سخنرانی انسان
forensic U قانونی مربوط به سخنرانی
lyceum U سالن سخنرانی عمومی
proem U مقدمه سخنرانی شروع
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
voice U صدای سخنرانی انسان
speech U قوه ناطقه سخنرانی
speeches U قوه ناطقه سخنرانی
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
oratorically U ادیبانه از روی ایین سخنرانی
His speech was in the nature of an apology. U ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
stenotype U دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
teach-in U جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
His speech gripped the television viewers ( audience ). U سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
teach-ins U جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com