Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rediscount rate
U
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
assume
U
بعهده گرفتن
To undertake . To take on.
U
بعهده گرفتن
to take in hand
U
بعهده گرفتن
at the owner's risk
U
بعهده مالک
assumes
U
بعهده گرفتن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
U
مسئولیتی را بعهده گرفتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
banks
U
بانک
checked
U
چک بانک
check
U
چک بانک
checks
U
چک بانک
bank
U
بانک
bankbook
U
کتابچه بانک
bank overdraft
U
بدهی به بانک
development bank
U
بانک توسعه
clearing banks
U
بانک پس انداز
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
bankers
U
بانک دار
bank stock
U
سهام بانک
bankroll
U
سرمایه بانک
bankbill
U
برات بانک
central bank
U
بانک مرکزی
clearing bank
U
بانک پس انداز
national bank
U
بانک ملی
mortgage bank
U
بانک رهنی
monopoly bank
U
بانک انحصاری
memory bank
U
بانک حافظه
saving bank
U
بانک پس انداز
loan bank
U
بانک استقراضی
loan bank
U
بانک وامی
shroff
U
بانک دار
state bank
U
بانک استان
state bank
U
بانک دولتی
germplasm bank
U
بانک گونه ها
world bank
U
بانک جهانی
remitting bank
U
بانک واگذارنده
banks
U
بانک ضرابخانه
data banks
U
بانک اطلاعاتی
banker
U
بانک دار
bank rate
U
نرخ بانک
merchant bank
U
بانک بازرگانی
merchant banks
U
بانک بازرگانی
data banks
U
بانک اطلاعات
data banks
U
بانک داده ها
banks
U
در بانک گذاشتن
bank
U
بانک ضرابخانه
data bank
U
بانک داده ها
data bank
U
بانک اطلاعات
bank
U
در بانک گذاشتن
data bank
U
بانک اطلاعاتی
bank failures
U
ورشکستگی بانک
bank bill
U
برات بانک
bank of deposit
U
بانک پس انداز
bank asset
U
دارائی بانک
intermediary bank
U
بانک میانجی
authorized bank
U
بانک مجاز
approved bank
U
بانک تایید شده
stakeholder
U
نگهدارنده بانک در قمار
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank
U
پول در بانک گذاشتن
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
deposits
U
به حساب بانک گذاشتن
export import bank
U
بانک صادرات واردات
accepting bank
U
بانک قبولی نویس
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
account
U
حساب داشتن در بانک
accepting bank
U
بانک قبول کننده
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank
U
بانک تائید کننده
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
bank balance sheet
U
تراز نامه بانک
collecting bank
U
بانک وصول کننده
bankable
U
نقد شدنی در بانک
deposit
U
به حساب بانک گذاشتن
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
croupiers
U
کمک صاحب بانک
croupier
U
کمک صاحب بانک
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
issuing bank
U
بانک صادر کننده
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
faro
U
نوعی بازی قمار شبیه بانک
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
cancelled cheque
U
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ?
U
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
inclearing
U
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street
U
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft
U
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
U
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
sideways ROM
U
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves
U
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com