English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
silence U ایست بی حرکت
silenced U ایست بی حرکت
silences U ایست بی حرکت
silencing U ایست بی حرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to taxi to a standstill U حرکت آخر تا به ایست رسیدن [هواپیما]
Other Matches
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
stoppage U ایست
halts U ایست
standstill U ایست
halted U ایست
limit stop U حد ایست
stops U ایست
stop U ایست
stopped U ایست
stopping U ایست
stoppages U ایست
halt U ایست
time out U ایست
whoa U ایست
stay U ایست
perisystole U ایست دل
stayed U ایست
standstil U ایست
cessation U ایست
avast U ایست
breathing space U ایست
hold U ایست
flag stop U ایست
stand U ایست
holds U ایست
statics U ایست شناسی
periods U نوبت ایست
pausal U ایست دار
cease U ایست توقف
ceased U ایست توقف
ceases U ایست توقف
ceasing U ایست توقف
dynamic stop U ایست پویا
nodal point U نقطه ایست
interval U ایست وقفه
stop element U عنصر ایست
at pause U در حال ایست
it is a thankless task U کاربیهوده ایست
hold water U قایق ایست
to make a stop U ایست کردن
to make a pause U ایست کردن
caesura U وقفه ایست
haemostasis U ایست خون
haemostasia U ایست خون
whoa U ایست دادن
fixism U ایست گرایی
unceasing U ایست ناپذیر
truces U جنگ ایست
truce U جنگ ایست
period U نوبت ایست
closer U ایست توقف
close U ایست توقف
holds U ایست نگهداری
suspensions U ایست تعلیق
suspension U ایست تعلیق
closes U ایست توقف
closest U ایست توقف
hold U ایست نگهداری
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
he has a loose conduct U ادم هرزه ایست
total stopping distance U طول ایست کامل
torpidity U حالت سستی ایست
stop bit U بیت ایست نما
halted U سکته ایست کردن
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
the train runs without a stop U قطار بدون ایست
stop bit U ذرهء ایست نما
to be under ane U در حال ایست بودن
fetch up U بحال ایست درامدن
avast U ایست توقف کنید
to come U بحال ایست درامدن
to put to a pause U بحال ایست دراوردن
halts U سکته ایست کردن
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
what kind of a bird is that ? U چه قسم پرنده ایست
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
to heave to U بحالت ایست دراوردن
stopping sight distance U فاصله دید ایست
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
interlude U ایست میان دو پرده
interludes U ایست میان دو پرده
haemostatic U وابسته به ایست خون
ease all U درکرجی رانی ایست
halt U سکته ایست کردن
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
patience is a virtue U شکیبائی خوی پسندیده ایست
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
the child is a wonder U این بچه عجوبه ایست
It is an extremely complicated problem. U مسأله بسیار پیچیده ایست
hyphens U نشان اتصال ایست درسخن
hyphen U نشان اتصال ایست درسخن
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
menopause U بند امدن قاعدگی ایست طمث
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
pausal form U دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
nowel U کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
appropriation U در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
practician U کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
stand U ایست کردن توقف کردن
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
statist U بی حرکت
pat U بی حرکت
pats U بی حرکت
gesture U حرکت
stirabout U حرکت
stock still U بی حرکت
progressing U حرکت
progresses U حرکت
progressed U حرکت
progress U حرکت
frozen U بی حرکت
gesturing U حرکت
animations U حرکت
locomotion U حرکت
movement U حرکت
gestured U حرکت
scrolling U حرکت
sedentary U بی حرکت
animation U حرکت
stillest U بی حرکت
travel U حرکت
traveled U حرکت
travels U حرکت
behaviour U حرکت
demeanor U حرکت
demeanour U حرکت
shift U حرکت
shifted U حرکت
patted U بی حرکت
afloat U در حرکت
shifts U حرکت
motionless U بی حرکت
moveless U بی حرکت
running U در حرکت
departures U حرکت
geste U حرکت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com