Total search result: 301 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
stylization U |
ایجاد سبک |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
haze U |
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر |
 |
 |
acoustic U |
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد |
 |
 |
database U |
که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند |
 |
 |
database U |
مجموعه دستوراتی که به کاربر اجازه ایجاد تغییر ساده در پایگاه داده ها میدهد |
 |
 |
database U |
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها |
 |
 |
database U |
مجموعه برنامه هایی که به کاربر اجازه ایجاد |
 |
 |
databases U |
که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند |
 |
 |
databases U |
مجموعه دستوراتی که به کاربر اجازه ایجاد تغییر ساده در پایگاه داده ها میدهد |
 |
 |
databases U |
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها |
 |
 |
databases U |
مجموعه برنامه هایی که به کاربر اجازه ایجاد |
 |
 |
answer U |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
 |
 |
answer U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
 |
 |
answer U |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
 |
 |
answered U |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
 |
 |
answered U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
 |
 |
answered U |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
 |
 |
answering U |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
 |
 |
answering U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
 |
 |
answering U |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
 |
 |
answers U |
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند |
 |
 |
answers U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
 |
 |
answers U |
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی |
 |
 |
fully U |
حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل |
 |
 |
card U |
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند |
 |
 |
card U |
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود |
 |
 |
card U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
cards U |
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند |
 |
 |
cards U |
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود |
 |
 |
cards U |
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود. |
 |
 |
paranoia U |
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت |
 |
 |
voice U |
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب |
 |
 |
voices U |
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب |
 |
 |
voicing U |
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب |
 |
 |
service U |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
 |
 |
serviced U |
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
word U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
worded U |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
 |
 |
average U |
ایجاد میانگین |
 |
 |
averaged U |
ایجاد میانگین |
 |
 |
averages U |
ایجاد میانگین |
 |
 |
averaging U |
ایجاد میانگین |
 |
 |
align U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
 |
 |
aligned U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
 |
 |
aligning U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
 |
 |
aligns U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
 |
 |
resonance U |
ایجاد طنین |
 |
 |
resonances U |
ایجاد طنین |
 |
 |
charge U |
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد |
 |
 |
charges U |
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد |
 |
 |
thin U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
 |
 |
thinned U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
 |
 |
thinners U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
 |
 |
thinnest U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
 |
 |
thins U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
 |
 |
plotter U |
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند |
 |
 |
plotter U |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
 |
 |
plotters U |
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند |
 |
 |
plotters U |
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند |
 |
 |
graphics U |
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند |
 |
 |
graphics U |
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود |
 |
 |
graphics U |
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند |
 |
 |
layer U |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
 |
 |
layers U |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
 |
 |
wiring U |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
 |
 |
precision U |
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر |
 |
 |
share U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
 |
 |
shared U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
 |
 |
shares U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
 |
 |
background U |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
 |
 |
backgrounds U |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
 |
 |
avalanche U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
avalanches U |
هر یک از چند پروسهای که در ان برخورد یونها یاالکترونها سبب ایجاد یونها یاالکنرونهای جدید میشود که این ذرات خود سبب برخوردهای هر چه بیشترخواهند شد |
 |
 |
perforation U |
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ |
 |
 |
construct U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
construct U |
ساختن یا ایجاد |
 |
 |
constructed U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
constructed U |
ساختن یا ایجاد |
 |
 |
constructing U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
constructing U |
ساختن یا ایجاد |
 |
 |
constructs U |
ایجاد کردن ساخت |
 |
 |
constructs U |
ساختن یا ایجاد |
 |
 |
zip U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zipped U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zipping U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
zips U |
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است |
 |
 |
document U |
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل |
 |
 |
document U |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
 |
 |
document U |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
 |
 |
documented U |
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل |
 |
 |
documented U |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
 |
 |
documented U |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
 |
 |
documenting U |
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل |
 |
 |
documenting U |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
 |
 |
documenting U |
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است |
 |
 |
quotation marks U |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
 |
 |
space U |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
 |
 |
spaces U |
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند |
 |
 |
turtle U |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
 |
Other Matches |
|
 |
ActiveX U |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
 |
 |
authorship U |
ایجاد |
 |
 |
creates U |
ایجاد |
 |
 |
creating U |
ایجاد |
 |
 |
creations U |
ایجاد |
 |
 |
creation U |
ایجاد |
 |
 |
bridging U |
ایجاد پل |
 |
 |
developments U |
ایجاد |
 |
 |
create U |
ایجاد |
 |
 |
constructions U |
ایجاد |
 |
 |
development U |
ایجاد |
 |
 |
production U |
ایجاد |
 |
 |
generation U |
ایجاد |
 |
 |
generations U |
ایجاد |
 |
 |
construction U |
ایجاد |
 |
 |
origination U |
ایجاد |
 |
 |
productions U |
ایجاد |
 |
 |
capital creation U |
ایجاد سرمایه |
 |
 |
creation date U |
تاریخ ایجاد |
 |
 |
causer U |
ایجاد کننده |
 |
 |
configure U |
ایجاد پیکربندی |
 |
 |
contouring U |
ایجاد طرح |
 |
 |
structuralization U |
ایجاد ساختمان |
 |
 |
stimulation U |
ایجاد محرک |
 |
 |
obstruction U |
ایجاد مانع |
 |
 |
obstructions U |
ایجاد مانع |
 |
 |
system generation U |
ایجاد سیستم |
 |
 |
pick and roll U |
ایجاد سد و چرخش |
 |
 |
territorialization U |
ایجاد ناحیه |
 |
 |
worker U |
ایجاد کننده |
 |
 |
creation of money U |
ایجاد پول |
 |
 |
rainmaking U |
ایجاد باران |
 |
 |
pustulation U |
ایجاد جوش |
 |
 |
irruption U |
ایجاد ناگهانی |
 |
 |
isochronism U |
ایجاد همزمانی |
 |
 |
preclusion U |
ایجاد مانع |
 |
 |
lacrimation U |
ایجاد اشک |
 |
 |
lenticulation U |
ایجاد عدسی |
 |
 |
pitting U |
ایجاد حفره |
 |
 |
money creation U |
ایجاد پول |
 |
 |
originative U |
ایجاد کننده |
 |
 |
originationu U |
ایجاد ابداع |
 |
 |
develop U |
ایجاد کردن |
 |
 |
develops U |
ایجاد کردن |
 |
 |
polarization U |
ایجاد دو قطب |
 |
 |
surging U |
ایجاد موج |
 |
 |
spiculation U |
ایجاد خار |
 |
 |
spermatogenesis U |
ایجاد نطفه |
 |
 |
furunculosis U |
ایجاد کورک |
 |
 |
salivation U |
ایجاد بزاق |
 |
 |
amount U |
ایجاد مجموعی از... |
 |
 |
amounted U |
ایجاد مجموعی از... |
 |
 |
amounting U |
ایجاد مجموعی از... |
 |
 |
amounts U |
ایجاد مجموعی از... |
 |
 |
scandalization U |
ایجاد افتضاح |
 |
 |
hypnogenesis U |
ایجاد خواب |
 |
 |
mythopoeia U |
ایجاد افسانه |
 |
 |
housing U |
ایجاد مسکن |
 |
 |
grounding U |
ایجاد زمین |
 |
 |
rake in the money <idiom> U |
ایجاد تعجب |
 |
 |
make waves <idiom> U |
ایجاد دردسر |
 |
 |
engender U |
ایجاد کردن |
 |
 |
looping U |
ایجاد حلقه |
 |
 |
lactation U |
ایجاد شیر |
 |
 |
engenders U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engendering U |
ایجاد کردن |
 |
 |
engendered U |
ایجاد کردن |
 |
 |
pupation U |
ایجاد شفیره |
 |
 |
stockades U |
ایجاد مانع |
 |
 |
stockade U |
ایجاد مانع |
 |
 |
forms U |
ایجاد یک شکل |
 |
 |
form U |
ایجاد یک شکل |
 |
 |
vacuolation U |
ایجاد حفره |
 |
 |
create U |
ایجاد کردن |
 |
 |
wealth creation U |
ایجاد ثروت |
 |
 |
creates U |
ایجاد کردن |
 |
 |
windowing U |
ایجاد پنجره |
 |
 |
creating U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screech U |
ایجاد کردن |
 |
 |
orogenesis U |
ایجاد کوه |
 |
 |
formed U |
ایجاد یک شکل |
 |
 |
screeching U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screeches U |
ایجاد کردن |
 |
 |
screeched U |
ایجاد کردن |
 |
 |
buzzed U |
ایجاد صدای بلند |
 |
 |
buzzes U |
ایجاد صدای بلند |
 |
 |
inbreed U |
از یک نژاد ایجاد کردن |
 |
 |
breaches U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
buzzing U |
ایجاد صدای بلند |
 |
 |
rapprochement U |
ایجاد روابط حسنه |
 |
 |
arson U |
ایجاد حریق عمدی |
 |
 |
breached U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
breach U |
ایجاد شکاف کردن |
 |
 |
discomfits U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
discomfiting U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
isochronism U |
ایجاد تقارن همزمانی |
 |
 |
discomfited U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
tide U |
جزرومد ایجاد کردن |
 |
 |
discomfit U |
ایجاد اشکال کردن |
 |
 |
irrupt U |
ناگهان ایجاد شدن |
 |
 |
buzz U |
ایجاد صدای بلند |
 |
 |
mirror U |
ایجاد کپی دقیق |
 |
 |
mirrored U |
ایجاد کپی دقیق |
 |
 |
bleeping U |
ایجاد صدای اخطار |
 |
 |
bleeps U |
ایجاد صدای اخطار |
 |
 |
mirrors U |
ایجاد کپی دقیق |
 |
 |
mushrooms U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
frontogenesis U |
ایجاد جبهه واحد |
 |
 |
mushrooming U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
creative prescription U |
مرور زمان ایجاد حق |
 |
 |
mushroomed U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
agitation of water surface U |
ایجاد تلاطم در سطح اب |
 |
 |
mushroom U |
بسرعت ایجاد کردن |
 |
 |
canalize U |
ایجاد ابراه کردن |
 |
 |
tempest U |
توفان ایجاد کردن |
 |
 |
tempests U |
توفان ایجاد کردن |
 |
 |
bleeped U |
ایجاد صدای اخطار |
 |
 |
bleep U |
ایجاد صدای اخطار |
 |
 |
goiterogenic U |
ایجاد کننده گواتر |
 |
 |
hypnogenesis U |
ایجاد خواب هیپنوتیزم |
 |
 |
modelling U |
ایجاد مدلهای کامپیوتری |
 |
 |
hydrotaxis U |
ایجاد واکنش در برابر اب |
 |
 |
obstructs U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
obstructing U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
obstructed U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
obstruct U |
ایجاد مانع کردن |
 |
 |
holography U |
ایجاد تصویر لیزری |
 |
 |
punch U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
punched U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
punches U |
سوراخ ایجاد کردن |
 |
 |
hi fi U |
وسایل ایجاد صدا |
 |
 |
goitrogenic U |
ایجاد کننده گواتر |
 |
 |
allowance method U |
روش ایجاد ذخیره |
 |
 |
obstruction box U |
جعبه ایجاد مانع |
 |
 |
radiogenic U |
ایجاد شده در اثرتشعشع |
 |
 |
To set(create,establish)a precedent. U |
ایجاد سابقه کردن |
 |
 |
reflating U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
pyromania U |
جنون ایجاد حریق |
 |
 |
reflates U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
put out U |
منتشرساختن ایجاد کردن |
 |
 |
reflated U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
pro-active U |
گرایش به ایجاد وقایع |
 |
 |
recreative U |
دوباره ایجاد کننده |
 |
 |
schismatism U |
ایجاد جدایی تفرقه |
 |
 |
swisher U |
ایجاد کننده صدای فش فش |
 |
 |
ruralization U |
ایجاد زندگی روستایی |
 |
 |
strike off U |
بی زحمت ایجاد شدن |
 |
 |
rowdyism U |
ایجاد سر وصدا و اشوب |
 |
 |
set off <idiom> U |
بالانس ایجاد کردن |
 |
 |
raise eyebrows <idiom> U |
ایجاد مشکل و زحمت |
 |
 |
synchronism U |
ایجاد همزمانی انطباق |
 |
 |
program development cycle U |
چرخه ایجاد برنامه |
 |
 |
siliciferous U |
ایجاد کننده سیلیکون |
 |
 |
reflectorize U |
ایجاد انعکاس کردن |
 |
 |
reflate U |
تورم ایجاد کردن |
 |
 |
shock point U |
نقطه ایجاد زلزله |
 |
 |
trephine U |
ایجاد سوراخ بامته |
 |
 |
ulceration U |
ایجاد زخم یا قرحه |
 |
 |
obstruction method U |
روش ایجاد مانع |
 |
 |
urtication U |
ایجاد خارش وسوزش |
 |
 |
reflecterize U |
ایجاد انعکاس کردن |
 |
 |
thallogenous U |
ایجاد کننده تالیوم |
 |
 |
steam heating U |
ایجاد حرارت با بخار |
 |
 |
sentimentalization U |
ایجاد احساسات وعواطف |
 |
 |
positive prescription U |
مرور زمان ایجاد حق |
 |
 |
revolutionizing U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
revolutionising U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
revolutionize U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
obsess U |
ایجاد عقده روحی کردن |
 |
 |
obsessed U |
ایجاد عقده روحی کردن |
 |
 |
obsesses U |
ایجاد عقده روحی کردن |
 |
 |
begets U |
بوجود اوردن ایجاد کردن |
 |
 |
obsessing U |
ایجاد عقده روحی کردن |
 |
 |
creation of contractual tie U |
انشاء ایجاد رابطه قراردادی |
 |
 |
wham U |
باتصادم ایجاد صدا کردن |
 |
 |
revolutionizes U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
beget U |
بوجود اوردن ایجاد کردن |
 |
 |
revolutionises U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
clunks U |
این صدا را ایجاد کردن |
 |
 |
berkeley unix U |
برکلی ایجاد شده است |
 |
 |
clunk U |
این صدا را ایجاد کردن |
 |
 |
territorialism U |
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای |
 |
 |
territoriality U |
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای |
 |
 |
X/OPEN U |
ول ایجاد سیستمهای باز هستند |
 |
 |
work out U |
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن |
 |
 |
thermoelectricity U |
ایجاد جریان برق در اثرحرارت |
 |
 |
transistors U |
برای ایجاد تابع منط قی |
 |
 |
delays U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
delaying U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
revolutionised U |
در کشور ایجاد شورش کردن |
 |
 |
cenogenesis U |
ایجاد میشود نسل جدید |
 |
 |
cavitation U |
ایجاد حبابهای داخل یک مایع |
 |
 |
rounding U |
ایجاد دید بهتر در گرافیک |
 |
 |
rounding U |
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر |
 |
 |
transistor U |
برای ایجاد تابع منط قی |
 |
 |
leave a bad taste in one's mouth <idiom> U |
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن |
 |
 |
delay U |
خیری ایجاد کردن در چیزی |
 |
 |
activation U |
کنش ور سازی ایجاد فعالیت |
 |
 |
neurogenic U |
ایجاد کننده بافت عصبی |
 |
 |
quiet U |
عدم ایجاد سر و صدای زیاد |
 |