Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
garrison state
U
ایالت نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upstate
U
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
stated
U
ایالت
stating
U
ایالت
apanage
U
ایالت
state
U
ایالت
state-
U
ایالت
states
U
ایالت
shire
U
ایالت
shires
U
ایالت
provinces
U
ایالت
province
U
ایالت
statewide
U
در سر تا سر ایالت
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
stated
U
ایالت کشوری
states
U
ایالت کشوری
First Lady
U
زن فرماندار ایالت
state-
U
ایالت کشوری
provincial
U
ایالت نشین
First Ladies
U
زن فرماندار ایالت
state
U
ایالت کشوری
statehood
U
ایالت بودن
stating
U
ایالت کشوری
provincialist
U
اهل ولایت یا ایالت
ulster
U
ایالت اولسیتر در ایرلند
yorkshire
U
ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
favorite son
<idiom>
U
رئیس جمهور ایالت شدن
Alsatians
U
گویش آلمانی ایالت آلزاس
Alsatians
U
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
Alsatian
U
گویش آلمانی ایالت آلزاس
Alsatian
U
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
rape
U
هتک ناموس به عنف ایالت
raped
U
هتک ناموس به عنف ایالت
rapes
U
هتک ناموس به عنف ایالت
raping
U
هتک ناموس به عنف ایالت
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
illinois
U
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
the common wealth of massachusette
U
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
new england
U
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
pennsylvanian
U
وابسته به ایالت پنسیلوانیا پنسیلوانیا
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
lincoln
U
ایالت لینکلن شایر انگلستان گوسفند نژاد لینکلن شایر ابراهام لینکلن
martial
U
نظامی
mil
U
نظامی
martin
U
نظامی
soldier
U
نظامی
warlike
U
نظامی
serviced
U
نظامی
military
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
service
U
نظامی
invasion currency
U
پول نظامی
martial court
U
دادگاه نظامی
soldier
U
نظامی شدن
councils of war
U
شورای نظامی
paramilitary
U
شبه نظامی
soldiers
U
نظامی شدن
martial law
U
حکومت نظامی
maneuver
U
تمرین نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
soldiers
U
فرد نظامی
militia
U
نیروی نظامی
martial spirit
U
روح نظامی
martial rule
U
حکومت نظامی
standing order
U
امریه نظامی
standing orders
U
امریه نظامی
militias
U
نیروی نظامی
militarily
U
از لحاظ نظامی
paramilitaries
U
شبه نظامی
council of war
U
شورای نظامی
militarization
U
نظامی کردن
general outpatient clinic
U
درمانگاه نظامی
campound
U
کمپ نظامی
by military force
U
با نیروی نظامی
attache
U
وابسته نظامی
articles of war
U
قانون نظامی
guest houses
U
مهمانسرای نظامی
army staff
U
ستاد نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
soldier
U
فرد نظامی
salute
U
احترام نظامی
saluted
U
احترام نظامی
saluting
U
احترام نظامی
guest house
U
مهمانسرای نظامی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
defense information
U
اطلاعات نظامی
field colours
U
پرچم نظامی
field colors
U
پرچم نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
detention barrack
U
بازداشتگاه نظامی
council ofwar
U
شورای نظامی
court material
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
salutes
U
احترام نظامی
tunc
U
پیراهن نظامی
truck vehicle
U
خودرو نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
the sabre
U
نیروی نظامی
the military profession
U
کار نظامی
strategic map
U
نقشه نظامی
spirit de corps
U
غرور نظامی
soldiery
U
نیروی نظامی
provost marshal
U
قاضی نظامی
prisidio
U
قلعه نظامی
necker chief
U
کاشکول نظامی
neck cloth
U
کاشکول نظامی
military training
U
تعلیم نظامی
military training
U
اموزش نظامی
military testament
U
وصیتنامه نظامی
military strategy
U
استراتژی نظامی
military spending
U
مخارج نظامی
word of command
U
فرمان نظامی
defensive architecture
U
معماری نظامی
to attain a great age
U
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
Military operations.
U
عملیات نظامی
military specifications
U
کدتخصصی نظامی
military specifications
U
خصوصیات نظامی
military services
U
قسمتهای نظامی
military doctorine
U
مقررات نظامی
military doctorine
U
دکترین نظامی
military crest
U
خط الراس نظامی
military courtesy
U
شئونات نظامی
military courtesy
U
احترامات نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
military convention
U
اتحاد نظامی
military comission
U
کمیسیون نظامی
military comission
U
هیئت نظامی
military body
U
هیئت نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
military assistance
U
کمک نظامی
military area
U
منطقه نظامی
military advisor
U
مستشار نظامی
military adviser
U
مستشار نظامی
military expenditure
U
مخارج نظامی
military funds
U
اعتبار نظامی
military resources
U
منابع نظامی
military psychology
U
روانشناسی نظامی
military posture
U
وضعیت نظامی
military posture
U
ارایش نظامی
military platform
U
سکوی نظامی
military occupational speciality
U
کد تخصصی نظامی
military justice
U
دادرسی نظامی
military justice
U
دادسرای نظامی
military intervention
U
مداخله نظامی
military intelligence
U
اطلاعات نظامی
military grid
U
شبکه نظامی
military governor
U
حاکم نظامی
military governor
U
فرمانداری نظامی
military government
U
حکومت نظامی
military government
U
دولت نظامی
military funds
U
بودجه نظامی
militarize
U
نظامی کردن
districts
U
ناحیه نظامی
exercises
U
مانور نظامی
exercised
U
مشق نظامی
exercised
U
مانور نظامی
exercise
U
مشق نظامی
forces
U
نیروی نظامی
fortress
U
استحکامات نظامی
militarists
U
نظامی گرا
stronghold
U
قلعه نظامی
installations
U
موسسه نظامی
khaki
U
لباس نظامی
citadels
U
قلعه نظامی
ceremonies
U
مراسم نظامی
citadel
U
قلعه نظامی
ceremony
U
مراسم نظامی
militarist
U
نظامی گرا
district
U
ناحیه نظامی
cadet
U
دانشجوی نظامی
cadets
U
دانشجوی نظامی
column
U
ستون نظامی
posts
U
پست نظامی
posted
U
پست نظامی
post-
U
پست نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com