Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
group consciousness
U
اگاهی گروهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
notice
U
اگاهی
cogency
U
اگاهی
ideas
U
اگاهی
i.e.
U
اگاهی
conizance
U
اگاهی
mindfulness
U
اگاهی
informational
U
اگاهی
inkling
U
اگاهی
notices
U
اگاهی
noticing
U
اگاهی
information
U
اگاهی
idea
U
اگاهی
monition
U
اگاهی
consciousness
U
حس اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
حس اگاهی
awareness
U
اگاهی
awareness
U
حس اگاهی
appreciation
[awareness]
U
حس اگاهی
knowledge
U
اگاهی
consciousness
U
اگاهی
intimation
U
اگاهی
conscious mind
U
حس اگاهی
acquaintances
U
اگاهی
noticed
U
اگاهی
perception
U
اگاهی
perceptions
U
اگاهی
intelligence
U
اگاهی
intimations
U
اگاهی
advertisements
U
اگاهی
learn
U
اگاهی یافتن
inform
U
اگاهی دادن
learns
U
اگاهی یافتن
informing
U
اگاهی دادن
advertiser
U
اگاهی دهنده
prescience
U
اگاهی از پیش
coconscious
U
اگاهی ثانوی
apprising
U
اگاهی دادن
apprises
U
اگاهی دادن
apprise
U
اگاهی دادن
awakened
U
اگاهی یافته
notifying
U
اگاهی دادن
notify
U
اگاهی دادن
notified
U
اگاهی دادن
notifies
U
اگاهی دادن
auguries
U
پیش اگاهی
augury
U
پیش اگاهی
informs
U
اگاهی دادن
advertisers
U
اگاهی دهنده
forebedement
U
اگاهی از پیش
foredknowlege
U
اگاهی از پیش
information theory
U
نظریه اگاهی
informatory
U
اگاهی بخش
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
knowledge engineer
U
مهندسی اگاهی
knowlege representation
U
نمایش اگاهی
letter of a
U
اگاهی نامه
meta knowledge
U
اگاهی غیرنمادین
precognition
U
پیش اگاهی
monitor
U
اگاهی دهنده
the infinitive mood
U
مصدر اگاهی
to come to know
U
اگاهی یافتن
monitored
U
اگاهی دهنده
to give intelligence
U
اگاهی دادن
monitors
U
اگاهی دهنده
to give to understand
U
اگاهی دادن
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
foreknowledge
U
اگاهی از پیش
class consciousness
U
اگاهی طبقهای
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
to give notice
U
اگاهی دادن
coconsciousness
U
اگاهی ثانوی
informants
U
اگاهی دهنده
informant
U
اگاهی دهنده
cognizance
U
شناسایی اگاهی
to give the alarm
U
اگاهی دادن
the d. poliee
U
اداره اگاهی
criminal i. department
U
اداره اگاهی
conversancy
U
اگاهی کامل
conversance
U
اگاهی کامل
transinformation
U
اگاهی متقابل
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
alarmingly
U
: هشدار اگاهی از خطر
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
alarm
U
: هشدار اگاهی از خطر
sciences
U
علم طبیعی اگاهی
science
U
علم طبیعی اگاهی
alarum
U
: هشدار اگاهی از خطر
Scotland
U
اداره اگاهی در لندن
for your information
U
برای اگاهی شما
foreknow
U
از غیب اگاهی داشتن
dope
U
اگاهی داروی مخدر
sensibleness
U
عملی بودن اگاهی
alarms
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarmed
U
: هشدار اگاهی از خطر
dopes
U
اگاهی داروی مخدر
foretells
U
ازپیش اگاهی دادن
foretelling
U
ازپیش اگاهی دادن
foretold
U
از پیش اگاهی داد
immediacy
U
اگاهی حضور ذهن
foretell
U
ازپیش اگاهی دادن
communally
U
گروهی
triples
U
سه گروهی
tripling
U
سه گروهی
tripled
U
سه گروهی
triple
U
سه گروهی
group atmosphere
U
جو گروهی
communal
U
گروهی
trimerous
U
سه گروهی
gregarious
U
گروهی
congregational
U
گروهی
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
monitory
U
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
self awareness
U
اگاهی از خود خویشتن شناسی
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
group norms
U
هنجارهای گروهی
group membership
U
عضویت گروهی
media
U
رسانههای گروهی
group drive
U
محرکه گروهی
group dynamics
U
پویش گروهی
group interview
U
مصاحبه گروهی
group frequency
U
بسامد گروهی
group contagion
U
سرایت گروهی
group factors
U
عاملهای گروهی
group discussion
U
بحث گروهی
deck switch
U
کلید گروهی
espirit de corps
U
روحیه گروهی
gang punch
U
منگنه گروهی
gang switch
U
کلید گروهی
group acceptance
U
پذیرش گروهی
group pressure
U
فشار گروهی
group printing
U
چاپ گروهی
team game
U
بازی گروهی
corporation
U
گروهی از مردم
mameluke
U
عضو گروهی
sociogram
U
نگاره گروهی
proximate analysis
U
تجزیه گروهی
syntality
U
شخصیت گروهی
corporations
U
گروهی از مردم
team teaching
U
تدریس گروهی
group selector
U
سلکتور گروهی
group structure
U
ساخت گروهی
group test
U
ازمون گروهی
group theory
U
نظریه گروهی
group velocity
U
سرعت گروهی
groupware
U
ابزار گروهی
intergroup
U
میان گروهی
one shot lubrication
U
روغنکاری گروهی
clustered devices
U
دستگاههای گروهی
Republican
U
جمهوری گروهی
collective protection
U
حفافت گروهی
Republicans
U
جمهوری گروهی
quadrilles
U
رقص گروهی
quadrille
U
رقص گروهی
batch quantity
U
کمیت گروهی
bulk properties
U
خواص گروهی
mass media
U
رسانههای گروهی
esprit de corps
U
روح گروهی
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasted
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently
U
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecasts
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
group occulating light
U
چراغ ناپیوسته گروهی
between group variance
U
پراکنش میان گروهی
broadside messing
U
ناهار خوری گروهی
group teaming
U
ریخته گری گروهی
activity group therapy
U
درمان با فعالیت گروهی
within group variance
U
پراکنش درون گروهی
ring
[algebraic structure]
U
حلقه گروهی
[ریاضی]
particular baptists
U
گروهی از تعمید کنندگان
directive group therapy
U
درمان رهنمودی گروهی
group identification
U
همانند سازی گروهی
synecology
U
بوم شناسی گروهی
bursts
U
گروهی از خطاهای پیاپی .
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
burst
U
گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter
U
دستگاه فرز گروهی
group casting
U
ریخته گری گروهی
cluster controller
U
کنترل کننده گروهی
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
ochlocracy
U
حکومت عامه یا گروهی ازمردم
bands
U
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band
U
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
gulped
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
cursor
U
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
cursors
U
گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
byte
U
گروهی از بیتها یا ارقام باینری
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
gulps
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com