Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
append
U
اویختن پیوست کردن
appended
U
اویختن پیوست کردن
appending
U
اویختن پیوست کردن
appends
U
اویختن پیوست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dangling
U
اویزان کردن اویختن
dangle
U
اویزان کردن اویختن
dangled
U
اویزان کردن اویختن
dangles
U
اویزان کردن اویختن
excruciate
U
شکنجه کردن برصلیب اویختن
attach
U
پیوست کردن ضمیمه کردن
attaches
U
پیوست کردن ضمیمه کردن
attaching
U
پیوست کردن ضمیمه کردن
hitching
U
اویختن
slouching
U
اویختن
hang
U
اویختن
lolls
U
اویختن
slouches
U
اویختن
lolling
U
اویختن
slouched
U
اویختن
slouch
U
اویختن
hitch
U
اویختن
hangs
U
اویختن
lolled
U
اویختن
hitched
U
اویختن
loll
U
اویختن
hitches
U
اویختن
cats
U
اویختن لنگر
cat
U
اویختن لنگر
crucifies
U
برصلیب اویختن
crucifies
U
بدار اویختن
crucify
U
برصلیب اویختن
crucify
U
بدار اویختن
curl of the lip
U
برگرداندن یا اویختن لب
impaling
U
بر چوب اویختن
impales
U
بر چوب اویختن
impaled
U
بر چوب اویختن
bell
U
زنگ اویختن به
straps
U
باتسمه اویختن
impale
U
بر چوب اویختن
strap
U
باتسمه اویختن
bells
U
زنگ اویختن به
hanging
U
عمل اویختن
pouted
U
لب رابزیر اویختن
pouting
U
لب رابزیر اویختن
pouts
U
لب رابزیر اویختن
pout
U
لب رابزیر اویختن
crucifying
U
بدار اویختن
crucifying
U
برصلیب اویختن
hang out
U
اویختن سماجت ورزیدن
hang out
U
محل اویختن چیزی
scaffold
U
سکوب زدن بدار اویختن
scaffolds
U
سکوب زدن بدار اویختن
appendages
U
پیوست
bond
U
پیوست
therewith
U
به پیوست
enclosures
U
پیوست
constipation
U
پیوست
clutched
U
پیوست
clutches
U
پیوست
clutching
U
پیوست
clutch
U
پیوست
appendage
U
پیوست
tie bar
U
پیوست
annexation
U
پیوست
coupling
U
پیوست
enclosure
U
پیوست
appendixes
U
پیوست
appendix
U
پیوست
annexing
U
پیوست
annexes
U
پیوست
annex
U
پیوست
hike out
U
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
coupling resistance
U
مقاومت پیوست
inductive flux linkage
U
پیوست القائی
artillery annex
U
پیوست توپخانه
sleeve coupling
U
پیوست تزویجی
clutch coupling
U
پیوست کلاج
coupling element
U
عنصر پیوست
intelligence annex
U
پیوست اطلاعات
dog clutch
U
پیوست دندانهای
transformer coupling
U
پیوست ترانسفورماتور
inductance coupling
U
پیوست القائی
coupling factor
U
ضریب پیوست
input coupling
U
پیوست ورودی
inductive coupling
U
پیوست القائی
coupling of circuits
U
پیوست مدارها
inductive exposure
U
پیوست القائی
reunion
U
باز پیوست
intelligence annex
U
پیوست اطلاعاتی
unites
U
بهم پیوست
uniting
U
بهم پیوست
jaw clutch coupling
U
پیوست دندانه
attached
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
mains coupling
U
پیوست شبکه
enclosed
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
flange coupling
U
پیوست صفحهای
annexed
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
reunions
U
باز پیوست
unite
U
بهم پیوست
affixed
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
attributed
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
affected
[added]
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
electric coupling
U
پیوست الکتریکی
electron coupling
U
پیوست الکترونی
impedance coupling
U
پیوست امپدانس
intermediate coupling
U
پیوست واسطه
hanging committee
U
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
input coupling loop
U
حلقه پیوست ورودی
hose coupling
U
پیوست لوله پلاستیکی
impedance feedback
U
پیوست برگشت امپدانس
coupling impedance
U
مقاومت فاهری پیوست
main coupling transformer
U
ترانسفورماتور پیوست شبکه
coupling coil
U
سیم پیچ پیوست
gantline
U
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
coupling instability
U
نااستواری پیوست تزلزل تزویج
inductive feedback
U
پیوست برگشت وارونه القائی
railroad coupling
U
پیوست یا تزویج راه اهن
enclosing
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
lazy tongs
U
چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
critical coupling
U
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
coupling transformer
U
ترانسفورماتور تزویج ترانسفورماتور پیوست
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com