Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
latvian
U
اهل کشور جمهوری واقع برخلیج ریگا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stating
U
جمهوری کشور
respublica
U
جمهوری کشور
respublica
U
کشور جمهوری
state-
U
جمهوری کشور
state
U
جمهوری کشور
stated
U
جمهوری کشور
states
U
جمهوری کشور
Dominican Republic
U
کشور جمهوری دمینیکان
Panama
U
کشور جمهوری پاناما
Serbia
U
کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
the common wealth of england
U
جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
Riga
U
شهر ریگا
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
somali
U
کشور سومالی واقع در افریقا اهل سومالی
buffer state
U
دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
republics
U
جمهوری
republic
U
جمهوری
Yugoslavia
U
جمهوری یوگسلاوی
repulican
U
جمهوری خواه
presidential government
U
حکومت جمهوری
Slovakia
U
جمهوری اسلواکی
Republican
U
جمهوری گروهی
Republicans
U
جمهوری گروهی
Republicans
U
جمهوری خواه
Estonia
U
جمهوری استونیا
Slovenia
U
جمهوری اسلوونی
Macedonia
U
جمهوری مقدونیه
republicanize
U
جمهوری کردن
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
Lithuania
U
جمهوری لیتوانی
Republican
U
جمهوری خواه
Azerbaijan
U
جمهوری آذربایجان
Ukraine
U
جمهوری اوکراین
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
common wealth
U
رفاه عمومی جمهوری
united arab republic
U
جمهوری متحده عربی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
repulican
U
عضو حزب جمهوری خواه
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
e c s c (european coal & steel commissio
U
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
Baku
U
شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
Latvia
U
جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
estonian
U
اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
As it were
U
در واقع
situate
U
واقع در
situates
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
substantially
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
indeed
U
در واقع
situating
U
واقع در
bestead
U
واقع
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
occurs
U
واقع شدن
realistically
U
واقع گرایانه
realistically
U
واقع بین
occur
U
واقع شدن
intramontane
U
واقع در کوهستان
osculant
U
واقع شونده
down-to-earth
U
واقع بین
vanward
U
واقع درجلو
vega
U
نسر واقع
intradermic
U
واقع در زیرپوست
lumbar
U
واقع در کمر
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
alpha lyrae
U
نسر واقع
life like
U
واقع نما
realistic
U
واقع بین
realistic
U
واقع گرایانه
down to earth
U
واقع بین
postern
U
واقع درعقب
procephalic
U
واقع در جلو سر
initialling
U
واقع در اغاز
it lies on the east of
U
در خاور واقع
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
initialed
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
trumped up
U
خلاف واقع
trumped-up
U
خلاف واقع
limitrophe
U
واقع در مرز
precordial
U
واقع در پیش دل
initials
U
واقع در اغاز
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
realists
U
واقع گرا
realists
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
situated
U
واقع در جایگزین
situated
U
واقع شده در
hinder
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
located inside
U
تو واقع شده
intradermal
U
واقع در زیرپوست
sets
U
واقع شده
extraception
U
واقع نگری
dichasial
U
واقع در دو طرف
covenants
U
واقع شود
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
to come to pass
U
واقع شدن
lies
U
واقع شدن
sublunar
U
واقع در زیرقمر
lied
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
initiatory
U
واقع در اول
flight from reality
U
واقع گریزی
superjacent
U
واقع درفوق
set
U
واقع شده
setting up
U
واقع شده
realism
U
واقع گرائی
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع بینی
objectivity
U
واقع بینی
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
covenant
U
واقع شود
shipside
U
واقع در کنارکشتی
vertical
U
واقع در نوک
subjacent
U
واقع در زیر
nether
U
واقع در زیر
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
situated or situate
U
واقع شده
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
dereism
U
واقع گریزی
haemal
U
واقع درسوی دل
transpontine
U
واقع در انسوی پل
nether
U
واقع در پایین
untrue
U
خلاف واقع
capsulate
U
واقع درکپسول
onshore
U
واقع در ساحل
meanest
U
واقع دروسط
axile
U
واقع درمحور
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
centric
U
واقع درمرکز
yonder
U
واقع درانجا
mean
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
pragmatic
U
فعال واقع بین
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
first world
U
واقع دراروپای غربی
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
half way
U
واقع در نیمه راه
extern
U
فاهری واقع در خارج
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
nodal
U
واقع درنزدیک گره
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
pragmatics
U
فعال واقع بین
midship
U
واقع درمیان کشتی
cislunar
U
واقع درجو قمر
citied
U
واقع شده در شهر
interseptal
U
واقع در میان جدارها
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
intermural
U
واقع در میان دیوارها
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
interseptal
U
واقع در میان پره ها
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
become entitled to
U
مصداق ..... واقع شدن
intratelluric
U
واقع در درون زمین
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
interurban
U
واقع در میان شهرها
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com