Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum energy
U
انرژی حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production
U
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy
U
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
outside
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum moment
U
حداکثر لنگر
relative maximum
U
حداکثر نسبی
peaking
U
حداکثر کاکل
payload
U
حداکثر بار
maximum gain
U
تقویت حداکثر
peak
U
حداکثر کاکل
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximal
U
وابسته به حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum price
U
حداکثر بها
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum speed
U
حداکثر سرعت
peaks
U
حداکثر کاکل
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
full bore
U
حداکثر تلاش
submaximal
U
زیر حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
full speed
U
حداکثر سرعت
peak speed
U
حداکثر سرعت
peak current
U
جریان حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak load
U
حداکثر بار
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
flat out
U
حداکثر سرعت
flank speed
U
حداکثر سرعت
peak load
U
بار حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
high tide
U
حداکثر مد دریا
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
high tides
U
حداکثر مد دریا
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
principle of miximum overlap
U
اصل حداکثر همپوشانی
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
layer depth
U
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
hull speed
U
حداکثر سرعت نظری قایق
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
wall up
U
رسیدن موج به حداکثر اوج
hard charge
U
بشدت و حداکثر سرعت راندن
deadweight tonnage
U
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
throughput
U
حداکثر فرفیت میزان محصول
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
in the groove
<idiom>
U
حداکثر کار را انجام دادن
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
plimsoll mark
U
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range
U
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
payload
U
حداکثر قابلیت حمل بار
payloads
U
حداکثر قابلیت حمل بار
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
brushes
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
brush
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
mean distance
U
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
speed limit
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
vertex height
U
قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
to put one's best foot formost
<idiom>
حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
to rack rent
U
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
transition level
U
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
permissible velocity
U
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
speed limits
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
supercharge
U
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
great diurnal range
U
حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
hovering ceiling
U
حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
optimize
U
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
operation exposure guide
U
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
decision height
U
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
mach trim compensator
U
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
