Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relocation
U
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Other Matches
loads
U
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
U
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
transshipment
U
انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
migration
U
انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
inheritances
U
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritance
U
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
trasship
U
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
prosodemic
U
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
relocates
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocating
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
dib
U
باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
transferring
U
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers
U
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
U
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
memory dump
U
رونوشت ازحافظه
memory protection
U
پشتیبانی ازحافظه
thrashing
U
مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
timed
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
times
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
U
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
another
U
دیگری
tother
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
third
U
به دیگری
t' other
U
دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
onother's money
U
پول دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
at another time
U
در زمان دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
other
U
متفاوت دیگری
others
U
متفاوت دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
detinue
U
ضبط مال دیگری
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
one after a
U
یکی درپی دیگری
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
predecease
U
قبل از دیگری مردن
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
intuition
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
downloading
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
marque
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
displacement
U
انتقال
transfer
U
انتقال
conduction
U
انتقال
transferring
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
assignment
U
انتقال
assignments
U
انتقال
transmission
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
transportation
U
انتقال
translations
U
انتقال
translation
U
انتقال
conveys
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
convey
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
transfers
U
انتقال
migration
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
transformation
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
conductance
U
انتقال
transitions
U
انتقال
shifted
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
shift
U
انتقال
shifts
U
انتقال
turn over
U
انتقال
transter
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
transition
U
انتقال
move
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
transference
U
انتقال
devolution
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
shift
U
انتقال
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com