Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shift upward
U
انتقال به طرف بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gondola
U
کابین انتقال اسکی باز به بالا
gondolas
U
کابین انتقال اسکی باز به بالا
migration
U
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
high frequency transmission
U
انتقال فرکانس بالا
Other Matches
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
U
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
assignment
U
انتقال
shifts
U
انتقال
assignments
U
انتقال
shifted
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
shift
U
انتقال
migration
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
transition
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
turn over
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveys
U
انتقال
translation
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
translations
U
انتقال
transportation
U
انتقال
transference
U
انتقال
intuition
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
convey
U
انتقال
transformation
U
انتقال
transitions
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
devolution
U
انتقال
transmission
U
انتقال
transter
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
displacement
U
انتقال
downloading
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
line shaft
U
انتقال
transfers
U
انتقال
conductance
U
انتقال
transferring
U
انتقال
move
U
انتقال
shift
U
انتقال
conduction
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
metabasis
U
انتقال
transfer
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
marque
U
انتقال
transfer operation
U
عمل انتقال
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
deed of transfer
U
سند انتقال
transfer function
U
تابع انتقال
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transfer medium
U
رسانه انتقال
red shift
U
انتقال سرخ
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
cessionary
U
انتقال گیرنده
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
transfer of technology
U
انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
transfer of training
U
انتقال اموزش
transfer rate
U
نرخ انتقال
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transfer orbit
U
مدار انتقال
transfer address
U
ادرس انتقال
sewarage
U
انتقال گنداب
image propagation factor
U
ضریب انتقال
shift backward
U
انتقال به عقب
shift forward
U
انتقال به جلو
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
shift of a tax
U
انتقال مالیات
data communication
U
انتقال اطلاعات
tax shifting
U
انتقال مالیات
shift out
U
انتقال به بیرون
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
social transmission
U
انتقال اجتماعی
assignments
U
انتقال قانونی
data transfer
U
انتقال داده ها
assignment
U
انتقال قانونی
to be transferred
U
انتقال یافتن
thought transference
U
انتقال فکر
conductible
U
قابل انتقال
convect
U
انتقال یافتن
positive transference
U
انتقال مثبت
conveyable
U
قابل انتقال
conveying capacity
U
قدرت انتقال
counter transference
U
انتقال متقابل
deed of transfer
U
انتقال نامه
removable
U
قابل انتقال
saltus
U
انتقال ناگهانی
crawl carry
U
انتقال خزشی
to carry over
U
انتقال دادن
tactical march
U
انتقال جنگی
negotiability
U
انتقال پذیری
line generated error
U
خطای انتقال
light transmission
U
انتقال نور
electron transition
U
انتقال الکترون
integrate transmission line
U
خط انتقال مجتمع
instrument of assignment
U
سند انتقال
information transmission
U
انتقال اطلاعات
energy transfer
U
انتقال انرژی
energy transmission
U
انتقال انرژی
line transmission error
U
خطای انتقال
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
negative transfer
U
انتقال منفی
conveyance
U
سند انتقال
digital transmission
U
انتقال رقمی
mortmain
U
انتقال ناپذیری
gradation
U
انتقال تدریجی
gradations
U
انتقال تدریجی
transient
U
در حال انتقال
transients
U
در حال انتقال
doppler shift
U
انتقال دوپلری
incidence of taxation
U
انتقال مالیات
power transfer
U
انتقال انرژی
negotiates
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
heat transmission
U
انتقال گرما
heat transfer
U
انتقال گرما
heat transfer
U
انتقال حرارت
alienate
U
انتقال دادن
negotiating
U
قابل انتقال
grantor
U
انتقال دهنده
grantee
U
انتقال گیرنده
immobilization
U
عدم انتقال
image transmission
U
انتقال تصویر
internal transmittance
U
ضریب انتقال
evocate
U
انتقال دادن
detach
U
انتقال دادن
detaches
U
انتقال دادن
detaching
U
انتقال دادن
file transfer
U
انتقال فایل
gold flow
U
انتقال طلا
alienates
U
انتقال دادن
axle
U
محور انتقال
demountable
U
قابل انتقال
progation
U
افزایش انتقال
descendible
U
قابل انتقال
power transmission
U
انتقال قدرت
power transmission
U
انتقال انرژی
transporter
U
انتقال دهنده
transporters
U
انتقال دهنده
protect a player
U
معاف از انتقال
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
quickness
U
سرعت انتقال
axles
U
محور انتقال
transferable
U
انتقال پذیر
demand shift
U
انتقال تقاضا
transferable
U
قابل انتقال
inalienable
U
غیرقابل انتقال
credit transfer
U
انتقال اعتبار
credit transfers
U
انتقال اعتبار
transmitters
U
انتقال دهنده
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
transport
U
نقل و انتقال
transport
U
انتقال دادن
transported
U
نقل و انتقال
transported
U
انتقال دادن
transporting
U
انتقال دادن
transports
U
نقل و انتقال
transports
U
انتقال دادن
negotiable instruments
U
اسنادقابل انتقال
open cheque
U
چک انتقال پذیر
open cheque
U
چک قابل انتقال
conveyances
U
سند انتقال
positive transfer
U
انتقال مثبت
transporting
U
نقل و انتقال
portability
U
قابلیت انتقال
transmitter
U
انتقال دهنده
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
parallel transmission
U
انتقال موازی
alienating
U
انتقال دادن
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
transferability
U
انتقال پذیری
transmittance
U
انتقال سرایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com