Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward to
U
انتظار داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
prospecting
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospect
U
انتظار
prospects
U
انتظار
expectation
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
expectations
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectance
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
wait time
U
زمان انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
wait state
U
حالت انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
anticipative
U
درحالت انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
half pay
U
حق انتظار خدمت
ante-chamber
U
اتاق انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
aspiration level
U
سطح انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
standbys
U
حالت انتظار
standby
U
حالت انتظار
expectative
U
مورد انتظار
in prospect
U
انتظار داشته
anterooms
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
anteroom
U
اطاق انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
anticipatory
U
در حال انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
redezvous
U
محل انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
in prospective
U
انتظار داشته
lobbies
U
سالن انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
lobby
U
سالن انتظار
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
racked with pain
U
کشیدن معذب داشتن
to weigh out
U
کشیدن وکنارگذاشتن داشتن
lasts
U
دوام داشتن طول کشیدن
lasted
U
دوام داشتن طول کشیدن
last
U
دوام داشتن طول کشیدن
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight
U
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
U
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges
U
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
U
زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge
U
درد کشیدن تیر کشیدن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
drags
U
کشیدن بزور کشیدن
dragged
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
boasted
U
به رخ کشیدن
boasts
U
به رخ کشیدن
trawled
U
کشیدن
retraction
U
تو کشیدن
give a pull at
U
کشیدن
boast
U
به رخ کشیدن
retractions
U
تو کشیدن
evulsion
U
کشیدن
to pluck at
U
کشیدن
withdrawal
U
پس کشیدن
stretched
U
کشیدن
stretches
U
: کشیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com