Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inopinate
U
انتظار نداشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
Leave me alone .
U
کاری بکارم نداشته باش
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
dont care a rap
U
هیچ پروا نداشته باشید
leave me alone
U
کاری بمن نداشته باشید
postposition
U
لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
loose sentence
U
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
produce race
U
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
U
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
ground sea
U
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
dead knot
U
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
an odd chair
U
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to
U
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
advisory lock
U
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
kilim
[glim]
U
گلیم
[زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
bilinear filtering
U
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
expectations
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectation
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospect
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
prospects
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
expectance
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
in prospective
U
انتظار داشته
ante-chamber
U
اتاق انتظار
in prospect
U
انتظار داشته
half pay
U
حق انتظار خدمت
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
expectancy chart
U
نمودار انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
expectative
U
مورد انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
wait state
U
حالت انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
to look forward to
U
انتظار داشتن
rendezvous area
U
موضع انتظار
redezvous
U
محل انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
wait time
U
زمان انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
reception room
U
اتاق انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
lobby
U
سالن انتظار
standby
U
حالت انتظار
anterooms
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
standbys
U
حالت انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
aspiration level
U
سطح انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com