English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
block storing U انبار کردن بارهای قوال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
net storage U انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
stockpiles U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
massive U قوال
massively U قوال
bulk cargo U بار قوال
blockload U بار قوال
bulk stock U ذخایر قوال
bulk petroleum products U فراوردههای نفتی قوال
bulk supply U اماد به طور قوال
one shot U یک بارهای
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
amphibious pack U بارهای اب خاکی
moving loads U بارهای متحرک
door bundle U بارهای دستی
unbalanced rolling masses U بارهای غلطان نامتعادل
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
air cargo U بارهای محمول هوایی
floating rates U نرخهای بارهای دریایی
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
bulk stock U ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
dump U انبار موقتی زاغه مهمات انبار
bulk petroleum U سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
backpacks U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
backpack U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
nmos U مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
n channel mos U مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
lay up U دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
yards U انبار کردن
warehouse U انبار کردن
build-up U پر کردن انبار
build up U پر کردن انبار
storage U انبار کردن
build-ups U پر کردن انبار
warehouses U انبار کردن
stash U انبار کردن
stock piling U انبار کردن
ensile U انبار کردن
stashes U انبار کردن
stashing U انبار کردن
stashed U انبار کردن
deep freezes U انبار کردن
reservedness U انبار کردن
yard U انبار کردن
deep freeze U انبار کردن
imburse U انبار کردن
storing U اندوختن انبار کردن
tender U لطیف کردن انبار
tendered U لطیف کردن انبار
store-rooms U جای انبار کردن
tenderest U لطیف کردن انبار
store-room U جای انبار کردن
store room U جای انبار کردن
tendering U لطیف کردن انبار
garners U انبار کردن انباشتن
hoarding U انبار کردن پول
warehouse U انبار کردن مخزن
ware room U انبار کردن مخزن
store U اندوختن انبار کردن
hoardings U انبار کردن پول
garnering U انبار کردن انباشتن
dump U مخزن انبار کردن
warehouses U انبار کردن مخزن
garner U انبار کردن انباشتن
garnered U انبار کردن انباشتن
stock piling U ذخیره کردن در انبار
electrostatics U بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
assignment of space U تخصیص جا برای انبار کردن اماد
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
stowed U انبار کردن بار کردن
stow U انبار کردن بار کردن
stows U انبار کردن بار کردن
stowing U انبار کردن بار کردن
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
groupage U ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
block shipment U ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
stock number U شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record U پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
reservoir U اب انبار
pantechnicon U انبار
reservoir U انبار
thesauruses U انبار
almery U انبار
repositories U انبار
repository U انبار
tower silo U انبار
spoil pit U انبار
reservedness U اب انبار
thesaurus U انبار
barn U انبار
reservoirs U اب انبار
magazines U انبار
lodges U انبار
storehouses U انبار
depots U انبار
storehouse U انبار
depot U انبار
room U انبار
magazine U انبار
reservoirs U انبار
pantechnicons U انبار
sluice U انبار
lodged U انبار
entrepot U انبار
sluices U انبار
rooms U انبار
barns U انبار
store-room U انبار
freight house U انبار
cellar U انبار
cellars U انبار
water reservoir U اب انبار
store room U انبار
stock U انبار
waste U انبار
stocked U انبار
water storage tank U اب انبار
garnered U انبار
wastes U انبار
storage U انبار
garners U انبار
store U انبار
warehouse U انبار
stock room U انبار
storage bunker U انبار
warehouses U انبار
store-rooms U انبار
storage tank U انبار
in bond U در انبار
sluiced U انبار
stockrooms U انبار
lodge U انبار
reservedness U انبار
storeroom U انبار
storing U انبار
seraglio U انبار
cisterns U اب انبار
stockroom U انبار
garner U انبار
depository U انبار
cistern U اب انبار
garnering U انبار
agglomeration U انبار
stockage U ذخیره انبار
woodshed U انبار هیزم
abditory U انبار پنهانی
stockage objective U هدف انبار
woodsheds U انبار هیزم
ammunition dump U انبار مهمات
ware room U انبار گمرک
level of supply U سطح انبار
store U انبار ناو
hay loft U انبار علف
hay loft U انبار علوفه
warehouse receipt U رسید انبار
spoin bank U انبار مازاد
storing U انبار ناو
warehouse warrant U قبض انبار
warehouse stock U موجودی انبار
septic tank U گند انبار
the reservoir of a lamp U انبار لامپا
warehousing U نگهداری در انبار
retail bin U انبار جزئی
stock room U انبار کالا
wine cellar U انبار شراب
filler depot U انبار یدکی
mass storage U انبار انبوه
stock level U سطح انبار
stow U چیدن در انبار
bunker U پرشدن انبار
stows U چیدن در انبار
stowed U چیدن در انبار
mattamore U انبار زیرزمینی
stowage U انبار کالا
bunkers U پرشدن انبار
ammunition depot U انبار مهمات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com