English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beatification U اموزش عمل تبرک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consecration U تبرک
armory training U اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
reconditioning training U اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced unit training U اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
basic unit training U اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
computer assisted instruction U اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
education U اموزش
tutorial U اموزش
training U اموزش
tutorials U اموزش
instruction U اموزش
lore U اموزش
instructions U اموزش
training program U برنامه اموزش
unit training U اموزش یکان
personnel training U اموزش کارکنان
elementary education U اموزش ابتدایی
professional education U اموزش تخصصی
training circular U نشریه اموزش
training cycle U مرحله اموزش
remedial instruction U اموزش ترمیمی
educability U اموزش پذیری
integrated training U اموزش توام
secondary education U اموزش متوسطه
sex education U اموزش جنسی
education center U مرکز اموزش
transfer of training U انتقال اموزش
unit training U اموزش یکانی
program of instruction U برنامه اموزش
curriculum U اموزش برنامه
curriculums U اموزش برنامه
school center U مرکز اموزش
training center U مرکز اموزش
life long education U اموزش مداوم
informal education U اموزش غیررسمی
annual training U اموزش سالیانه
concurrent training U اموزش همزمان
computerized instruction U اموزش کامپیوتری
educable U اموزش پذیر
primary education U اموزش ابتدایی
compulsory education U اموزش اجباری
reeducation U باز اموزش
programmed instruction U اموزش برنامهای
religious instruction U اموزش دینی
job training U اموزش شغلی
education U اموزش و پرورش
vocational education U اموزش حرفهای
learning curve U منحنی اموزش
tutoring U اموزش تک شاگردی
general education U اموزش عمومی
mass education U اموزش جمعی
higher education U اموزش عالی
moral education U اموزش اخلاقی
basic training U اموزش مقدماتی
teaching machine U ماشین اموزش
technical teaching U اموزش فنی
trains U اموزش دادن
trained U اموزش دادن
hypnopedia U اموزش با هیپنوتیسم
train U اموزش دادن
bowel training U اموزش دفع
military training U اموزش نظامی
mass education U اموزش همگانی
reward training U اموزش با پاداش
technical education U اموزش فنی
training U اموزش دادن
coeducation U اموزش مختلط
individualized instruction U اموزش انفرادی
formal education U اموزش رسمی
voluntary training U اموزش داوطلبانه
graduate education U اموزش بعد از لیسانس
comparative education U اموزش و پرورش تطبیقی
audio visual U اموزش سمعی وبصری
audio-visual U اموزش سمعی وبصری
code training set U دستگاه اموزش مرس
educational U مربوط به اموزش و پرورش
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
nonformal education U اموزش غیر رسمی
formal discipline U اموزش صورت گرا
pamphlets U نشریه اموزش و فنی
army training program U برنامه اموزش نظامی
cbt U اموزش بر پایه کامپیوتر
refresher course U دوره اموزش یک ماهه
pamphlet U نشریه اموزش و فنی
project method U روش اموزش طرحی
refresher courses U دوره اموزش یک ماهه
pedagogical U وابسته بعلم اموزش
basic combat training U اموزش رزم مقدماتی
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
school U مرکز اموزش نظامی
pedagogically U مطابق علم اموزش
on the job training U اموزش ضمن کار
coeducation U اموزش وپرورش مختلط
in serving training U اموزش ضمن خدمت
schools U مرکز اموزش نظامی
active duty for training U اموزش زیر پرچم
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
special education U اموزش و پرورش استثنایی
educationalist U کارشناس اموزش و پرورش
educationalists U کارشناس اموزش و پرورش
discovery teaching method U روش اموزش اکتشافی
educationists U متخصص اموزش و پرورش
educationists U کارشناس اموزش و پرورش
educationist U کارشناس اموزش و پرورش
educationist U متخصص اموزش و پرورش
advanced individual training U اموزش تکمیلی انفرادی
pedagogic U وابسته به اموزش وپرورش
branch material curriculum U برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
manual training U دوره اموزش هنرهای دستی
courses U مسیر مسابقه دوره اموزش
computer augmented learning U بسط اموزش به کمک کامپیوتر
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
disciplinary training center U مرکز اموزش زندانیان نظامی
assault courses U میدان اموزش عملیات هجومی
course U مسیر مسابقه دوره اموزش
pedagogy U فن اموزش وپرورش کودک للگی
toilet training U اموزش اداب توالت رفتن
coursed U مسیر مسابقه دوره اموزش
assault course U میدان اموزش عملیات هجومی
upbringing U روش اموزش و پرورش بچه
cai U Instruction ComputerAssisted اموزش به کمک کامپیوتر
world conference of computer in educatio U کنفرانس بین المللی اموزش کامپیوتر
educable mentally retarded U عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
international council U شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
instruction U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instructions U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
planit U زبان برنامه نویسی برای اموزش محاورهای
in house training U برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
authors U CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
hands on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
hands-on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
technical escort U پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
glm U روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
attack teacher U وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
combat developer U وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
instructing U دستور دادن اموزش دادن
instruct U دستور دادن اموزش دادن
instructs U دستور دادن اموزش دادن
instructed U دستور دادن اموزش دادن
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
education U پرورش اموزش و پرورش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com