Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
readiness
U
اماده باش امادگی
preparation
U
امادگی اماده سازی
preparations
U
امادگی اماده سازی
war footing
U
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
impulsiveness
U
امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
to fit with
U
اماده کردن برای
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
accessibility
U
امادگی برای پذیرایی
ingenuity
U
امادگی برای اختراع
distensibility
U
امادگی برای بادکردن
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
fluctuability
U
امادگی برای بالاوپایین رفتن
reagency
U
امادگی برای واکنش یا معرفی
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
removability
U
ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
inseparability
U
عدم امادگی برای جدا شدن
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
insuperability
U
عدم امادگی برای از میان برداشتن
ready solubility in water
U
امادگی برای زودحل شدن دراب
communicativeness
U
امادگی برای رساندن خبر پرگویی
inerrability
U
معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
operating level
U
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
inductility
U
عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
put and take fishing
U
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability
U
قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
married accommodation
U
جا برای مردم متاهل
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
prompt to go
U
اماده برای رفتن
ready to die
U
اماده برای مرگ
on offer
U
اماده برای فروش
fit to work
U
اماده برای کارکردن
oyster bar
U
میخانهای که صدف برای مردم می اورند
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
public spirit
U
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
there is a rush for the papers
U
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
consolidation psychological operation
U
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
civil affairs
U
امور غیرنظامیان
civilian preparedness for war
U
بسیج غیرنظامیان
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
contractibility
U
قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
colony
U
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
liberty civil
U
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
record
U
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
utilitarianism
U
بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
calling
U
سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
american civilian internee information
U
قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
asynchronous computer
U
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
civil censorship
U
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply
U
امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
assistant chief of staff,g(civil affair
U
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
rub shoulders with others
U
با مردم امیزش کردن
to string up
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
knock up
U
سردستی اماده کردن
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
gear
U
کردن اماده کارکردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
trains
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
forearms
U
قبلا اماده کردن
train
U
اماده کردن اسب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com