English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
eudemonology U مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
barrier light U نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
browsing U نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
lusus natarae U بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae U بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ready to die U اماده برای مرگ
fit to work U اماده برای کارکردن
prompt to go U اماده برای رفتن
on offer U اماده برای فروش
to fit with U اماده کردن برای
cover U اماده برای برگرداندن توپ
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
up and running U اماده برای عملیات کامل
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
on guard U اماده برای دفاع باشید
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
bat U گل اماده برای کوزه گری
bats U گل اماده برای کوزه گری
batted U گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
garden galss U مردنگی برای پوشاندن گیاه
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
macronutrient U ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
Daphne U گیاه دافنی [که از برگ های آن برای تهیه رنگ زرد استفاده می شود.]
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
isomorph U جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
gametophyte U گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
ear U خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
rhubarb U گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
halophyte U گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling U گیاه وحشی گیاه خودرو
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
loave U پیداکردن
to find out U پیداکردن
to pluck up heart U دل پیداکردن
discovering U پیداکردن
discovers U پیداکردن
discovered U پیداکردن
discover U پیداکردن
acquires U پیداکردن
acquiring U پیداکردن
to work out U پیداکردن
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
slanted U شیب پیداکردن
slants U شیب پیداکردن
short circuit U اتصال پیداکردن
to form a habit U عادتی پیداکردن
to come in to notice U اهمیت پیداکردن
short U اتصالی پیداکردن
to get into debt U وام پیداکردن
to get into debt U بدهی پیداکردن
to get ones hand in U تسلط پیداکردن در
outreach U دسترسی پیداکردن
shorter U اتصالی پیداکردن
shortest U اتصالی پیداکردن
to come to an agreement U موافقت پیداکردن
put through U ارتباط پیداکردن
slant U شیب پیداکردن
faltered U لکنت زبان پیداکردن
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
crick U انقباض عضله پیداکردن
to strike a bargain U درمعامله موافقت پیداکردن
falter U لکنت زبان پیداکردن
to come to terms U سازش یا موافقت پیداکردن
shining U پیداکردن شکار در شب بانورافکن
to butt out U پیش امدگی پیداکردن
up hill U به بالا شیب پیداکردن
falter U تزلزل یا لغزش پیداکردن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
faltered U تزلزل یا لغزش پیداکردن
syncopate U حالت غش یاسنکوپ پیداکردن
falters U لکنت زبان پیداکردن
autotomize U انفصال خودبخود پیداکردن
interdigitate U بهم اتصال پیداکردن
falters U تزلزل یا لغزش پیداکردن
misbelieve U اعتقاد خطا پیداکردن
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
diverge U ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverged U ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
photosensitize U نسبت بنور حساسیت پیداکردن
to get the run of a metre U وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
diverges U ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
nature U طبیعت
inclination U طبیعت
temperament U طبیعت
physio U طبیعت
Mother Nature U طبیعت
physios U طبیعت
natures U طبیعت
quality U طبیعت
qualities U طبیعت
temperaments U طبیعت
consubstantial U هم طبیعت
escaping U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaped U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
naturalist U طبیعت گرا
gift of nature U هدیه طبیعت
Mother Nature U طبیعت مهربان
naturalist U طبیعت شناس
lusus naturae U غرابت طبیعت
lusus natarae U غرابت طبیعت
naturalism U طبیعت گرایی
metaphsical U طبیعت حکمتی
still life U طبیعت بیجان
against nature U مخالف طبیعت
naturalism U طبیعت پردازی
animality U طبیعت حیوانی
tao U مسیر طبیعت
gift of nature U نعمت طبیعت
freaks of nature U غرائب طبیعت
human nature U طبیعت انسان
natural endowments U بخششهای طبیعت
nature U طبیعت سرشت
landscape architecture U معماری طبیعت
naturalists U طبیعت گرا
naturalists U طبیعت شناس
natures U طبیعت سرشت
hyperphyscal U مافوق طبیعت
earthiness U طبیعت خاکی
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com