English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. U بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
acknowledgements U اقرار
acknowledgments U اقرار
avouchment U اقرار
confessions U اقرار
confession U اقرار
acknowledgement U اقرار
own U اقرار کردن
professed U اقرار شده
confessions U اقرار بجرم
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
conditional confession U اقرار مشروط
acknowledgment U اقرار تصدیق
owned U اقرار کردن
professions U اقرار اعتراف
admitting U اقرار کردن
profession U اقرار اعتراف
admit U اقرار کردن
admits U اقرار کردن
confession U اقرار بجرم
owning U اقرار کردن
owns U اقرار کردن
cop-outs U اقرار به جرم
peccavi U اقرار بگناه
qualified confession U اقرار مقید
resipiscence U اقرار به گناه
shrift U اقرار بگناه
cop-out U اقرار به جرم
judicial confession U اقرار در دادگاه
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
avouch U تصدیق یا اقرار کردن
plead not guilty U اقرار به جرم نکردن
avowal U افهارو اقرار علنی
avowals U افهارو اقرار علنی
plead guilty U اقرار به جرم کردن
to play not guilty U اقرار بگناه نکردن
to plead guilty U اقرار بگناه کردن
estoppel U عدم امکان انکار پس از اقرار
agnize U برسمیت شناختن اقرار کردن
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
own a house U خانهای دارم
I need my e U من دوست دارم
I have a question. U من یک سئوال دارم.
my a is 0 years U من 04سال دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
close the door please U خواهش دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
it is in my recollection U یاد دارم
i wish to stay here U میل دارم ...
i maintain U عقیده دارم که ...
i intend to stay here U خیال دارم که ...
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I agree. U قبول دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
I have a headache. U من سر درد دارم.
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
i have a suit to the shah U عریضه برای شاه دارم
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I intend to buy a car . U خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i p to arrange an intrriew U قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
I have a son your age. U پسری دارم بسن ( وسال) شما
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
i intend my son for the bar U خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Is there enough time to change trains? U آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. U عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
bloat U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
gelid U یخ کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
souffle U پف کرده
souffles U پف کرده
infusion U دم کرده
puffed <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
infusions U دم کرده
unconscious U غش کرده
beastby U کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
bouffant U پف کرده
soufflTs U پف کرده
unconsciously U غش کرده
it is very easily done U کرده میشود
they have done their work U را کرده اند
unruffled U ارام کرده
testate U وصیت کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
let it be done U کرده شود
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
self taught U تحصیل کرده
smoothfaced U صاف کرده
inwrought U از تو کار کرده
tumid U اماس کرده
ventricular U باد کرده
overage U کم رشد کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
airless U گرفته یا دم کرده
gets U کسب کرده
getting U کسب کرده
hidden U پنهان کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
get U کسب کرده
shots U اصابت کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
restrained U لگام کرده
warm infusion U چیز دم کرده
shot U اصابت کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com