Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bravura
U
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
valiancy
U
دلاوری شجاعت
valor
U
شجاعت دلاوری
valiance
U
دلاوری شجاعت
valour
U
شجاعت دلاوری
demoralises
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
apophasis
U
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
prowoss
U
دلاوری
gallantry
U
دلاوری
prowess
U
دلاوری
courage
U
دلاوری
errantry
U
دلاوری
remark
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
gallant
U
زن باز دلاوری کردن
manhood
U
شجاعت
pluck
U
شجاعت
gallantry
U
شجاعت
plucks
U
شجاعت
plucked
U
شجاعت
heroism
U
شجاعت
bravery
U
شجاعت
plucking
U
شجاعت
prowoss
U
شجاعت
hardiment
U
شجاعت
encourage
U
به شجاعت واداشتن
reanimate
U
به شجاعت واداشتن
hearten
U
به شجاعت واداشتن
embolden
U
به شجاعت واداشتن
courage
U
رشادت شجاعت
countenance
[encourage]
U
به شجاعت واداشتن
elate
U
به شجاعت واداشتن
gallantry
U
رشادت شجاعت
outbrave
U
در شجاعت سرامدشدن
Be a man ! play the man !
U
مردباش!( شجاعت ومردانگه ؟)
encourage
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
encourages
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
purple hearts
U
نشان شجاعت قلب ارغوانی
stand up to someone
<idiom>
U
شجاعت روبرو شدن را داشتن
purple heart
U
نشان شجاعت قلب ارغوانی
encouraged
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
outbrave
U
شجاعت بیشتری ازدیگران نشان دادن
They are famed for their courage.
U
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
spiriting
U
روحیه
spirit
U
روحیه
gei
U
روحیه
mentality
U
روحیه
morale
U
روحیه
mentalities
U
روحیه
moral
U
روحیه
esprit de corps
U
روحیه قسمتی
recreations
U
روحیه و رفاه
high moral
U
روحیه عالی
esprit
U
غرور روحیه
high moral
U
روحیه قوی
espirit de corps
U
روحیه گروهی
recreation
U
روحیه و رفاه
tucks
U
نیرو روحیه
spirit de corps
U
روحیه قسمتی
low spirited
U
دارای روحیه بد
low-spirited
U
دارای روحیه بد
spirituality
U
روحیه مذهبی
tuck
U
نیرو روحیه
tucking
U
نیرو روحیه
party spirit
U
روحیه تحزب
demoralization
U
تضعیف روحیه
spirit
U
رمق روحیه
morale
U
روحیه جنگجویان
psyching
U
تضعیف روحیه
psyches
U
تضعیف روحیه
spiriting
U
رمق روحیه
psyched
U
تضعیف روحیه
psych
U
تضعیف روحیه
psychs
U
تضعیف روحیه
assured
U
مطمئن
in the bag
<idiom>
U
مطمئن
confident
U
مطمئن
safes
U
مطمئن
trustful
U
مطمئن
sure
U
مطمئن
full hearted
U
مطمئن
surer
U
مطمئن
safe
U
مطمئن
surest
U
مطمئن
safest
U
مطمئن
safer
U
مطمئن
dispirit
U
دلسردکردن روحیه راباختن
flattens
U
روحیه خودرا باختن
poor spirited
U
دارای روحیه ضعیف
flatten
U
روحیه خودرا باختن
demoralises
U
تضعیف روحیه کردن
demoralised
U
تضعیف روحیه کردن
disspirit
U
روحیه راتضعیف کردن
demoralizing
U
تضعیف روحیه کردن
weak minded
U
دارای روحیه ضعیف
morale
U
روحیه افراد مردم
demoralization
U
تخریب روحیه کردن
demoralization
U
از بین بردن روحیه
demoralising
U
تضعیف روحیه کردن
braced
U
تجدید واحیای روحیه
brace
U
تجدید واحیای روحیه
demoralize
U
تضعیف روحیه کردن
demoralized
U
تضعیف روحیه کردن
demoralizes
U
تضعیف روحیه کردن
public spirited
U
دارای روحیه اجتماعی
certifies
U
مطمئن کردن
insurance
U
امتیاز مطمئن
trust
U
مطمئن بودن
certify
U
مطمئن کردن
insecure
U
غیر مطمئن
assuror
U
مطمئن سازنده
assurer
U
مطمئن سازنده
certifying
U
مطمئن کردن
insurance
U
ذخیره مطمئن
insuring
U
مطمئن ساختن
secure
U
مطمئن استوار
to feel secure
U
مطمئن شدن
trusted
U
مطمئن بودن
safe life
U
عمر مطمئن
safe working load
U
بارکاری مطمئن
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
secures
U
مطمئن استوار
ensuring
U
مطمئن ساختن
self confident
U
مطمئن بخود
supersub
U
ذخیره مطمئن
trusts
U
مطمئن بودن
to feel secure
U
مطمئن بودن
self-confident
U
مطمئن به خود
ensures
U
مطمئن ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
ensure
U
مطمئن ساختن
nail down
<idiom>
U
مطمئن بودن
over confident
U
زیاد مطمئن
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
insures
U
مطمئن ساختن
zeitgeist
U
روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
cow
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cows
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
fey
U
دارای روحیه خراب واشفته
cowed
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
secure
U
مطمئن تامین کردن
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
just in case
U
برای مطمئن بودن
secures
U
مطمئن تامین کردن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
self-assured
U
مطمئن بنفس خود
self assured
U
مطمئن بنفس خود
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that!
U
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
welfare funds
U
اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
Slow but sure wins the race.
<proverb>
U
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
dixit
U
افهار
avouchment
U
افهار
indigitation
U
افهار
adductor
U
افهار
adduction
U
افهار
predication
U
افهار
testimony
U
افهار
testimonies
U
افهار
allegation
U
افهار
affirmance
U
افهار
enouncement
U
افهار
statement
U
افهار
utterance
U
افهار
utterances
U
افهار
declarations
U
افهار
sayings
U
افهار
saying
U
افهار
statements
U
افهار
proposal
U
افهار
proposals
U
افهار
say-so
U
افهار
declaration
U
افهار
allegations
U
افهار
showings
U
افهار
showing
U
افهار
say so
U
افهار
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
avowals
U
افهار صریح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com